آنها انگلیسی ها و روس ها هم دخالت میکردند و حتی متفقین وقتی در جنگ جهانی به ایران آمدند ایران را بین خود تقسیم کردند. مردم ما خواستار کشوری مستقل بودند که خود مردم سرنوشت کشور را معین کنند.
آزادی یعنی آحاد ملت بتوانند اندیشه خود را بیان کنند و کسی نتواند به واسطه اظهارنظر به آنها تعرض کند.
همان گونه که در زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) مردم آزادانه مطالب خودشان را بیان میکردند و کسی آنها را بازداشت و محاکمه و زندانی نمی کرد.
در تاریخ نقل شده است که سران خوارج چون عبدالله بن کواء علنا بر علیه امام علی (ع) شعار میدادند و کسی حق نداشت متعرض آنها شود، به حضرت امیرالمؤمنین (ع) خبر دادند که خریت بن راشد که از سران خوارج بود با سی هزار نیرو قصد فتنه دارد، حضرت فرمودند به آنها کاری نداشته باشید، و وقتی به ایشان اشکال میشد جواب میدادند: در این صورت باید زندانها را پر کنیم ! ولی وقتی حضرت دیدند خوارج به حقوق اجتماع و مردم تعرض میکنند با آنها برخورد کردند، و پس از آن هم حقوق آنها را از بیت المال قطع نکردند.
حکومت و رژیم گذشته در ایران یک حکومت فردی و مطلقه ای بود که تنها یک نفر حق تصمیم گیری و دستور داشت، مردم کاره ای نبودند، شاه برای خودش نماینده مجلس تعیین میکرد بدون این که مردم شناختی از آن نماینده داشته باشند.
حکومت مطلقه و فردی شاه مردم را برآن داشت که شعار دیگری بدهند و آن جمهوری بود.
حکومت جمهوری یعنی حاکمیت باید بر اساس رأی و خواست اکثریت جامعه شکل گیرد، و از آن جهت که اکثریت مردم ایران را مسلمانان تشکیل میدهند اسلامیت نظام هم مورد خواست و از شعارهای اولیه بود. مردم چون علاقه مند به اسلام بودند میخواستند بر اساس موازین دینی و اسلامی کشور اداره شود.
ولی متأسفانه این شعارها از مسیر اصلی اش منحرف شد. با این که آیت الله خمینی در پاریس فرمودند: حتی کمونیست ها هم حق اظهارنظر دارند، ولی