زمانه و تاریخ قسم میخورد دارای اهمیت است، چون خداوند به موضوعات کم اهمیت قسم نمی خورد. این خود تأکید بر مطالبی است که پس از قسم مذکور خواهد آمد. روزگار شاهد و گواه است به آنچه که در آیات دیگر این سوره است و آن این است که: (ان الانسان لفی خسر) همه انسانها در خسران و زیانند. آنها دائم در حال به هدر دادن عمر گرانمایه خود هستند. عمری که لحظه لحظه آن میتواند انسان را نجات دهد و با سرافرازی پا به عالم عقبی گذارد، توسط انسانها در گناه و محرمات و یا اعمال و رفتار لغو و بیهوده صرف میشود. در میان انسانها طاغوتها و قدرتمندانی چون فرعون ها، نمرودها، پادشاهان و سلاطین جور یکی پس از دیگری آمده اند و با صرف عمر خود شقاوت ابدی برای خود خریده اند. (الا الذین آمنوا) مگر کسانی که ایمان آوردند و معتقد شدند. البته نه اعتقاد به هر چیزی بلکه اعتقاد به حقایق عالم هستی چون خدا و توحید و قیامت و... که انسان اگر اهل اندیشه و تأمل باشد به آنها یقین پیدا میکند، و حتی اگر اعتقاد هم پیدا نکند حداقل احتمال آن را میدهد که خدا و قیامتی در کار باشد و چون از امور مهم است به چنین احتمالاتی صاحبان عقل و اندیشه ترتیب اثر میدهند.
پس از آن میفرماید: (و عملوا الصالحات) به دنبال ایمان و اعتقاد راسخ عمل صالح انجام میدهند. لازمه اعتقاد و ایمان و گرایش به خدا و پیامبر و واقعیات عالم هستی عمل صالح است، انسان نمی تواند به خدا و پیامبر اعتقاد داشته باشد اما بر طبق دستورات آنان عمل نکند، چون عمل بر طبق وظایف محوله از لوازم ایمان است. تا اینجا مربوط به اصلاح خویش است. آنگاه که انسان به اصلاح خویش پرداخت باید نسبت به جامعه هم بی تفاوت نباشد، بر این اساس میفرماید: (و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) یکدیگر را به حق سفارش کرده که به حق عمل نموده و از آن دفاع نمایند، و یکدیگر را به صبر و بردباری در برابر مشکلات سفارش کنند. خداوند به پیامبرش خطاب میکند: (فاستقم کما امرت و من تاب معک) همان گونه که امر شده ای استقامت داشته باش و همچنین کسانی که با تو ایمان آورده اند.