به پیامبر خود با مقام عصمتی که داشت میفرماید: (و شاورهم فی الامر) (- ای پیامبر - در امور با آنان مشورت کن).
کلمه "امر" در اصطلاح قرآن و سنت بر امور اجتماعی - سیاسی عمومی اطلاق میشده است.
پیامبر(ص) نیز با مقام عصمتی که داشت در کارهای مهم اجتماعی با اصحاب خود مشورت مینمود و هیچ گاه مستبدانه عمل نمی کرد. ولایت مطلقه مخصوص خداوند بزرگی است که مالک و خالق همه چیزهاست.
(در قرآن میخوانیم): (ان الحکم الا لله) (سوره یوسف، آیه 67) (حاکمیت - بدون قید و شرط - مخصوص خداوند است)؛ و غیر خداوند حتی پیامبران و ائمه معصومین (ع) همگی موظف اند اوامر و احکام خدا را اجرا نمایند، و ولایت آنان فقط در محدوده اجرای احکام الهی است. خداوند در سوره مائده (آیه 49) خطاب به پیامبر خود میفرماید: (و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم و احذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک) (- ای پیامبر - حکم و فرمانروائی تو بین مردم باید بر اساس آنچه خداوند نازل کرده است باشد، و از خواسته های آنان پیروی نکن و مواظب باش - مخالفین - تو را از اجرای بعض آنچه خدا بر تو نازل کرده است باز ندارند).
ولایت مطلقه فرد غیرمعصوم چه بسا موجب استبداد او در کارها شود، و ممکن است او را به دخالت و اعمال نظر در آنچه اهلش نیست وادارد، که قهرا زیانهای زیادی را برای مردم به دنبال خواهد داشت؛ و در قانون اساسی اول کلمه "مطلقه" نبود، در تجدیدنظر و بازبینی آن را اضافه نمودند.
محقق بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (طاب ثراه) در حاشیه مکاسب (ص 214) میفرماید: "فقیه از آن جهت که فقیه است فقط در استنباط احکام شرعی اهل نظر است نه سایر اموری که مربوط است به اداره امور بلاد و حفظ مرزها و تدبیر شؤون دفاع و جهاد و امثال اینها؛ پس معنا ندارد که این گونه امور به فقیه از حیث فقاهت واگذار شود - بلکه باید هر کدام به اهلش واگذار گردد - و علت اینکه این گونه امور نیز - علاوه بر تبیین احکام الهی - به امام معصوم محول شده، این است