ج 3 - قرآن هیچ گاه تحریف و کم و زیاد نشده است و اگر از ناحیه عثمان یا دیگری مورد تحریف واقع میشد هرگز شخصی چون امام علی (ع) - که به جهت حفظ اسلام و مصالح آن از حقوق حقه خویش گذشت - لحظه ای آرام نمی نشست و حاضر نبود بر سر آن معامله و مجامله نماید، اگر اختلافی بود در قرائت برخی کلمات متشابه بود. قرآن دارای قرائتهای مشهوری بود که نزد صحابه معروف بود و در زمان ائمه معصومین (ع) به همان گونه خوانده میشده است و به آن احتجاج میکرده اند و به قرائت آن ترغیب مینموده اند، و معیار صحت و سقم اخبار وارده را مطابقت یا مخالفت با قرآن قرار داده اند. و در قرآن کریم میخوانیم: (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) (سوره حجر، آیه 9).
ج 4 - قرآن کریم کلام خداست و همان گونه که خدا وجود غیرمتناهی و علم غیرمتناهی و قدرت غیرمتناهی است، کلام او نیز دارای وجوه مختلف و ظهور و بطون و معانی تودرتو است، برخی از آنها درخور فهم همه و برخی درخور فهم خواص یا خواص خواص میباشد. قرآن با کلام بشر و حتی کلام انبیاء و اولیای الهی فاصله بسیار دارد؛ و با اینکه عموم مردم از آن برداشتی فراخور حال و سطح فکری خویش دارند و از آن به همان اندازه بهره میبرند و برای آنان حجت است، ولی درک عمیق و تبیین اسرار دقیق آن به ویژه هنگام مناظره و مجادله کار هرکس نیست.
و تنها آورنده قرآن و وابستگان به آن حضرت از دقایق و رقایق آن با اطلاعند. و بر این اساس استدلال به قرآن با قطع نظر از احادیث وارده از معصومین (ع) در تفسیر و تبیین آن کار درستی نیست، و لذا پیامبراکرم (ص) در حدیث "ثقلین" مروی از طرق فریقین امت را بعد از خویش به کتاب خدا و عترت خویش ارجاع دادند و فرمودند: "لن یفترقا".
پس اگر فرضا امیرالمؤمنین (ع) ابن عباس را در مناظره با خوارج از استدلال به قرآن نهی کرده باشند برای این جهت بوده که قرآن "ذووجوه" و دارای معانی دقیق و طبقه بندی است و طبعا در مقام مناظره طرفین تلاش میکنند از وجوه مختلفه آن بهره برند، و این امر نه تنها موجب چالش و کشمکش میشود بلکه اصل بحث را بی ثمر