کارها مانند "کذب" علت تامه برای حکم عقل به قبح نیست بلکه مقتضی این حکم میباشد، یعنی عنوانی است که بالذات و با قطع نظر از عناوین دیگر قبیح است؛ ولی اگر مصلحت قویتری بر آن منطبق شود مانند دروغ برای ایجاد صلح و آشتی بین دو برادر یا دو طائفه، چنین دروغی به حکم عقل قبیح نیست بلکه لازم است، و بر این اساس گفته اند: "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز".
2 - "توریه" در برخی موارد که اهداف مهمی بر آن مترتب باشد در نزد عقلای جهان امری است پذیرفته، بلکه بسا واجب و لازم باشد. بسا انسان سخنی میگوید که برحسب فهم متعارف و عرفی برداشت خاصی از آن میشود ولی گوینده سخن، خلاف ظاهر برداشت عمومی را اراده نموده است، و این غیر از دروغ است.
ممکن است پیامبران الهی با در نظر گرفتن مصالح مهمی سخنانی بگویند که برحسب ظاهر دروغ است ولی آنان توریه کرده باشند، و مثلا مقصود از سقم ناراحتی روحی و فکری باشد.
و اما داستان افترای به عایشه که از سوی برخی افراد انجام یافت و موجب آزار پیامبراکرم (ص) گردید:
اولا: گرچه اصل اولی در انبیاء عصمت از هر نحو گناه و خطاست ولی ممکن است در موارد خاصی در بعضی موضوعات سهو پیامبر دارای مصلحتی باشد، مانند فراهم آمدن زمینه تشریع حکمی از احکام الهی چنانچه در داستان عایشه اتفاق افتاد. شیخ صدوق که از اعاظم محدثین شیعه است سهوالنبی را پذیرفته است، البته در موضوعات روزمره؛ و اما در احکام کلی الهی پیامبر باید از سهو و خطا مصون و محفوظ باشد وگرنه اعتماد از او سلب میشود، و این امر استثنا ندارد.
و ثانیا: پیامبر دارای دو جنبه است: او در ظاهر بشر است و جسمانی، و در باطن دارای روح قدسی و ملکوتی است؛ و هرچند از جنبه دوم بر همه حقایق مطلع است، ولی برخورد او با مردم بیشتر با جنبه اول است و روش و رفتار او چون سایر مردم میباشد؛ و ناراحتی ایشان نه از زنای دروغین منسوب به عایشه بلکه از افترا و دروغگویان بود.