مختلف و از جمله اصفهان جمع آوری و به منزل اینجانب و دفتر و حسینیه شهداء هجوم آوردند و پس از شکستن دربها و وسائل و پاره کردن کتابها و غارت اموال و بازداشت جمعی از فضلا که در دفتر بودند، اصرار داشتند مرا از منزل خارج نمایند و در نتیجه تحویل مهاجمین مسلح دهند که پس از مقاومت، مرا در منزل محصور کردند، و فعلا حدود چهار سال است که در حصر میباشم، و عملا در اختیار مأمورین سپاه و دادگاه ویژه میباشم و با تضییقات آنان مواجه هستم. حسینیه شهدا را که سالها محل برگزاری مجالس سوگواری و درس فقه و نهج البلاغه بود پس از خرابکاریهای زیاد در آن در اختیار گرفتند، و پس از چند روز سخنرانی های مبتذل و هتاکی ها و شعارهای ناهنجار در آن، دربهای آن را پلمب نمودند که هنوز به همان حال زار باقی است.
و دفتر اینجانب در قم و مشهد را نیز اشغال کردند که فعلا در اختیار و تصرف آنها میباشد.
و سعید فرزند اینجانب را که مجروح جنگی است و یک چشم و یک گوش خود را در این رابطه از دست داده است بیش از نه ماه است بازداشت کرده اند که هنوز در سلول انفرادی به سر میبرد، و نسخه های زیادی از کتاب "خاطرات" مرا که به زحمت زیادی تهیه شده بود با خود بردند.
و چند ماه است که جمعی از بستگان و علاقه مندان مرا نیز به اتهام پخش نوشته ها و خاطرات اینجانب بازداشت نموده اند. در صورتی که "خاطرات" چیزی جز حقایق و واقعیت هایی که خود شاهد آن بوده ام نیست؛ البته اینجانب ادعای عصمت نمی کنم و ممکن است برخی اشتباهات جزئی در آن رخ داده باشد که این امر لازمه طبیعت هر انسانی است. و انگیزه اصلی از ثبت خاطرات به یاد مانده و اسناد، چیزی جز دفاع از خود و کسانی که در رابطه با من مورد ظلم قرار گرفتند و همچنین تبرئه اصل اسلام و انقلاب از خلافکاریهایی که احیانا به نام اسلام و انقلاب انجام شده نبوده است و این امر حق طبیعی هر انسانی است.
و اینکه افرادی توقع داشته باشند خاطرات انسان مطابق میل و سیاست گذاری آنان نوشته شود و از بسیاری از واقعیات چشم پوشی گردد بسیار توقع بیجایی است. تاریخ هم وقایع خوب و شیرین دارد و هم حوادث تلخ و ناگوار، و واقعیات