[ مردم واری و تملق ستیزی پیامبر و امیرالمؤمنین ]
7 - پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) در بین مردم بودند و از آنان فاصله نمی گرفتند و مردم حاجات و خواسته های خود را با آنان مطرح میکردند. امیرالمؤمنین (ع) با اینکه منطقه حکومتش بسیار وسیع بود شخصا به بازار کوفه سرمی زد و به آنان پند و اندرز میداد و با آنان گفت و شنود داشت و در برابر انتقادات صبر و تحمل داشت. و در نامه به مالک اشتر به عنوان حاکم مصر مینویسد: "هیچ گاه خود را در مدت طولانی از رعیت پنهان مدار، چرا که دور بودن زمامداران از چشم رعایا خود نوعی محدودیت و بی اطلاعی نسبت به امور است و این امر آگاهی زمامداران را از مسائل نهانی قطع میکند؛ و در نتیجه، بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک بزرگ، و کار نیک زشت، و کار زشت نیکو، و حق با باطل آمیخته میگردد." (نهج البلاغه، نامه 53)
هنگامی که حاکم در بین جامعه نباشد و مسائل جامعه را فقط از زبان حواشی و درباریان دریافت کند، مصلحت سنجی های غلط و کنترلهای آنان و چه بسا حب و بغضهای ناروای آنان، حاکم را در بی اطلاعی از حقایق نگه میدارد، و بسا او تصمیمات بیجائی اتخاذ نماید و به انجام کارهای خلافی دستور دهد که به ضرر اسلام و ملت و کشور بینجامد.
8 - مقام معمولا موجب غرور و خودخواهی است - الا من عصم الله - لذا لازم است کسانی که دارای مقام هستند مواظب خود باشند، و خود را فوق جامعه نپندارند بلکه خدمتگزار آنان بدانند، و توجه کنند که مقام برای نفس انسان کمال نیست بلکه جز یک امر اعتباری موجد مسئولیت سنگین در برابر خدا و مردم نمی باشد.
در نامه حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر میخوانیم: "ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حب الاطراء فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه" مبادا گرفتار خودپسندی شوی و به خصلت های خوشایند خویش اعتماد نمائی و تملق را دوست بداری زیرا این امر مطمئن ترین فرصت است برای شیطان.
آری بزرگترین آفت برای زمامداران، تملق ها و ثناگوئی های نارواست که به آنان شخصیت کاذب میدهد و امر را بر آنان مشتبه میسازد.
و در غرر و درر آمدی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده: "من اختال فی ولایته ابان