صفحه ۵۰۱

و باز در قرآن کریم می‎خوانیم: (و لاتطیعوا امر المسرفین، الذین یفسدون فی الارض و لایصلحون) (سوره شعراء، آیات 151 و 152).

فرمان اسرافکاران را که مفسدند و مصلح نیستند اطاعت نکنید؛ هرکس از مرز حق تجاوز کند فاسق و مسرف است، و اطاعت دستورات او جایز نیست، پس طبعا صلاحیت حاکمیت ندارد؛ برای اطلاع مفصل نسبت به شرائط حکام می‎توان به کتاب نامبرده مراجعه نمود.

و بالاخره از مراجعه به کتاب و سنت و ابواب مختلف فقه به دست می‎آید که حاکمیت جزء بافت اسلام است، و اسلام منهای حاکمیت و سیاست غلط است. و اینکه می‎بینیم گاهی از نام دین سوءاستفاده می‎شود و یا رفتار حاکمیت برخلاف موازین اسلامی می‎باشد دلیل بر جدائی دین از سیاست نمی شود، باید جلوی سوءاستفاده ها و خلافکاریها را گرفت.

3 - حاکم انتخاب شده باید در چهارچوب دستورات و مقررات، کشور و ملت را اداره نماید و حق استبداد و تکروی ندارد؛ و حتی پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) نیز ولایت مطلقه و نامحدود نداشتند، و بر اساس دستورات خدا حکومت می‎کردند، ولی مطلق فقط خداست که خالق و مالک تار و پود ماست و او هم عادل است و بر اساس مصالح و مفاسد عمل می‎کند.

در قرآن کریم می‎خوانیم: (ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین) (سوره انعام، آیه 57) حکم و فرمان مخصوص خداست، او حق را بیان می‎کند، و او بهترین جداکننده حق از باطل است.

و در خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: (فاحکم بینهم بما انزل الله) (سوره مائده، آیه 48) بین مردم به آنچه خدا نازل فرموده است حکم کن.

و در رابطه با آن حضرت فرموده است: (و ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) (سوره نجم، آیات 3 و 4) او از روی دلخواه سخن نمی گوید، آنچه می‎گوید وحی خداست.

احکام حکومتی رسول خدا(ص) و ائمه معصومین (ع) نیز چیزی جز تطبیق احکام کلی خدا بر مصادیق خاصه، و یا ترجیح برخی از احکام بر برخی دیگر در موارد تزاحم احکام و ملاکها نبوده است؛ و خود آن بزرگواران شارع و مقنن نبودند.

ناوبری کتاب