ولی عدل الهی در تشریع و قانون گذاری عبارت است از تطابق نظام تشریع با نظام تکوین. در نظام تکوین، هر موجودی در جای مناسب به حسب اقتضای سلسله علل خود قرار گرفته است که تغییر آن ممکن نیست؛ در این نظام هرگز تصادف و یا گزاف معنا ندارد. تشریع الهی نیز از روی گزاف و مخالف با نظام تکوین نمی باشد. تشریع الهی بدون توجه به حسن و قبح ذاتی اشیاء و مصالح و مفاسد آنها انجام نخواهد شد. عدل در تشریع به معنای مطابقت آن با مصالح و مفاسد ذکر شده میباشد. نادیده گرفتن این گونه مصالح و مفاسد در هر موردی - هرچند به حسب نوع - از طرف خداوند در مرحله تشریع ظلم محسوب است.
اینکه عدلیه میگویند نظام تشریع الهی مطابق با عدل است، به این معناست که عدل دارای حقیقتی ورای دستورات خداوند است و دستورات و احکام الهی بر اساس آن تشریع میشود. برخلاف اشاعره که چون حسن و قبح ذاتی را انکار میکنند میگویند: عدل خداوند همان کار و فعل تکوینی و تشریعی خداوند میباشد.
و اما عدل بشری عرصه های مختلفی دارد:
1 - عرصه حقوق فردی و اجتماعی؛ در این عرصه "عدل" به معنای "اعطاء کل ذی حق حقه" و "وضع الشئ فی موضعه" میباشد.
شاخصه عدالت در عرصه حقوق از نظر عدلیه بر اساس دو اصل میباشد: اول اینکه حسن و قبح ذاتی را قبول کنیم، یعنی معتقد به حقی ورای ارشادات شارع باشیم؛ و دوم اینکه بپذیریم عقل توانایی درک آنها را دارد.
مطابق این دو مبنا هر کجا حقی تبیین و درک شود، اعطای آن به صاحبش شاخصه عدالت است. البته با اینکه حسن اصل عدل و قبح اصل ظلم از مستقلات عقلیه است، لکن مصادیق آن دو از مستقلات عقلیه نیست و بسا در مواردی بین عقلا مورد اختلاف واقع شود. پس اگر کسانی همچون اشاعره حسن و قبح عقلی را انکار نمایند و ملاک آن دو را همان شرع بدانند، قهرا باید شاخصه های عدالت و ظلم را بدون ارشاد شارع غیر قابل درک بدانند؛ اما بنابر نظر عدلیه - که نظر صحیح میباشد - عقل و عقلا قادر به تشخیص مصادیق زیادی از عدل و ظلم میباشند، هرچند شرع در آن موارد ارشادی نداشته باشد. و در موارد نادری که عقل و عقلا نتوانند عدل و ظلم را