به شمار میآید؛ و حکومتی که مخالفان غیر مسلح خود را - که بر اساس وظیفه شرعی و بدون تعرض فیزیکی از حاکمان خود انتقاد میکنند - به بغی یا محاربه و یا افساد متهم کند، برخلاف موازین اسلامی عمل کرده است و با ادامه این روش صلاحیت و مشروعیت خود را از دست میدهد.
و اما درباره وظیفه مردم به طور کلی باید گفت: چنانچه آنان از روی شناخت و آگاهی حاکمیت را صالح میدانند طبعا باید از آن حمایت کنند و در تقویت آن بکوشند، و در عین حال حق انتقاد و نصیحت و نهی از منکر را برای خود و مخالفان محفوظ بدانند. و اگر به نظر آنان حکومت صالح نیست و گروه منتقد حق است و خواسته ها و مطالبات آنان در راستای عدل و حق و مصالح ملی باشد، در این صورت حق و تکلیف مردم نسبت به حاکمیت ناصالح که از اصول و موازین حق و عدل منحرف شده است و استبداد و استثمار و تضییع حقوق را شیوه خود قرار داده، این است که با حفظ و مراعات امر به معروف و نهی از منکر از راههای معقول و مشروع برای احقاق حقوق خود پافشاری نمایند.
در کتاب دراسات (ج 1، ص 593 به بعد) این مسأله و درجات پافشاری مردم تا برسد به درجه قیام مسلحانه مشروحا با استفاده از آیات و روایات معصومین (ع) ضمن یازده دلیل بیان شده است.
و وظیفه مردم نسبت به گروه منتقد که آنها را حق و صالح میدانند این است که از آنان حمایت نموده تا بتوانند به وظایف شرعی خود عمل نمایند. این وظیفه از ادله یاد شده به خوبی استفاده میشود؛ مردم هم حق دارند و هم وظیفه که برای نیل به مطالبات شرعی و ملی خود از هر فرد یا جناحی که آنان را در نیل به حقوقشان و ادای تکالیفشان یاری میکند حمایت نمایند.
[ ملاک و ضابطه مشروعیت دینی حاکمیت ]
پرسش 12: با اینکه اکثر حاکمیتها در طول تاریخ در جوامع مختلف باطل و ناحق بوده اند، سابقه ندارد هیچ حاکمیتی خود را ظالم و نامشروع دانسته باشد. ملاک و ضابطه "مشروعیت دینی حاکمیت" چیست ؟ با چه معیارهایی حاکمیتی شرعا "نامشروع" محسوب میشود؟