درجات آن - میباشد و مورد ادله امر به معروف و نهی از منکر و نیز روایات لزوم نصیحت حاکمان مسلمان خواهد بود.
ما با اینکه مولا امیرالمؤمنین (ع) را معصوم از خطا و گناه میدانیم ایشان از انتقاد استقبال میکردند؛ در خطبه 216 نهج البلاغه میخوانیم: "و لاتخالطونی بالمصانعة، و لاتظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی، و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه فلاتکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطئ و لا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی" به طور منافقانه و سازش با من رفتار نکنید و گمان نکنید در مورد حقی که به من پیشنهاد میشود کندی ورزم و یا در پی بزرگ ساختن خویش باشم، زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن دو برایش مشکل تر است؛ پس از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید زیرا من (شخصا به عنوان یک انسان) خویش را فوق اشتباه و خطا نمی پندارم و از آن در کارم ایمن نیستم مگر اینکه خدا مرا به قدرت خویش حفظ نماید.
بسیار جای تعجب است عمل حکامی که دم از علی (ع) میزنند و مع ذلک هیچ گونه انتقاد سازنده ای را تحمل نمی کنند و انتقادها را با زندان و محاکمه پاسخ میدهند.
پرسش 11: اگر مسلمانانی فردا یا متشکلا اقدامات متصدیان حکومت دینی را خلاف شرع، عدل و منافع ملی تشخیص دادند و بر آن اساس با رعایت ضوابط شرعی اقدام به "نهی از منکر" کردند (از قبیل اعراض قلبی و اعتراض گفتاری و نوشتاری بدون تعرض فیزیکی) و حاکمیت نیز خود را حق و مخالفان خود را باطل دانسته علی رغم غیر مسلح بودن آنها، مخالفان را مفسد و محارب، یا باغی و برانداز اعلام کند، تکلیف مردم چیست و دین در چنین منازعه هایی که در طول تاریخ کثیرالابتلاست چه راه حلی پیش بینی کرده است ؟
جواب: همان گونه که در پاسخ به پرسشهای پیشین گفته شد، انتقاد و نصیحت حاکمان اسلامی - هرچند صالح و منتخب اکثریت مردم باشند - حق و وظیفه همگان