صفویه، فقها و علمای شیعه نفوذ زیادی در حاکمیت سیاسی پادشاهان داشته اند. به گونه ای که حاکمیت سیاسی مشروعیت خود را با تنفیذ فقها به دست میآورد و حاکمان در بسیاری امور از آنان اطاعت مینمودند. پیش از آنان نیز سلجوقیان که طرفدار مذهب سنت بودند تا اندازه ای تحت نفوذ علمای سنت بودند.
[ دو عامل تصدی مشاغل سیاسی توسط روحانیون ]
پرسش 4 - چه چیزی سبب شده است که روحانیون قلمرو روحانیت را رها کنند و امور دنیوی را تصدی کنند؟
جواب: برای تصدی مشاغل سیاسی توسط روحانیون دو عامل اساسی وجود داشته است:
1 - تفکر آمیخته بودن مذهب با حکومت و عدم جدایی آنها از یکدیگر.
زیرا هرکس به کتاب خدا و سنت معصومین (ع) مراجعه کند مییابد که احکام اسلامی منحصر در یک رشته مسائل عبادی و اخلاقی نیست، بلکه اسلام در همه شؤون بشر و از جمله سیاست و حاکمیت و شرایط حاکم و اقتصاد و امور جزایی و امثال اینها نیز دستور و برنامه دارد. و چون فقها کارشناس و متخصص مسائل اسلامی میباشند پس طبعا احساس وظیفه میکنند که در صورت امکان برای اجرای این احکام خود متصدی مشاغل سیاسی گردند. و به فرموده امیرالمؤمنین (ع) : "ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله فیه" (نهج البلاغه، خطبه 173) سزاوارترین مردم به امر حکومت تواناترین و داناترین آنهاست به فرمان خدا در آن.
2 - نقش اساسی روحانیت و مرجعیت در پیروزی انقلاب.
هرچند همه اقشار و گروههای سیاسی و مبارز هر کدام به سهم خود در پیشبرد نهضت و تحول آن به یک انقلاب اساسی نقش مؤثر داشته و به خاطر آن متحمل زندانها و محرومیتهای فراوانی شدند، لیکن نقش مرجعیت و رهبری آیت الله خمینی در ادامه نهضت و پیروزی انقلاب قابل انکار نیست. همین نقش بارز مرجعیت، در تصدی روحانیون در امر مدیریت کشور بی تأثیر نبود، گرچه به نظر اینجانب در غیر از نهاد رهبری و نهاد قضایی - که یکی از شرایط آنها فقاهت است و معمولا فقها