د - نهادینه نشدن احزاب سیاسی مستقل و نظارتهای مردمی و مطبوعات آزاد و منتقد.
ه - تنگ نظری و عدم تحمل و نبودن شرح صدر لازم در جناحهای مؤثر و ذی نفوذ حاکمیت.
و بالاخره با بحران ناشی از درگیریهای مسلحانه داخلی و روحیه انحصارطلبی و نداشتن شرح صدر لازم برخی جناحهای مؤثر در حاکمیت، نیروهای کشور را به انقلابی و ضد انقلاب و خودی و غیرخودی تقسیم نمودند؛ و این روند پس از آیت الله خمینی (ره) ادامه و شدت یافت و به سرعت رشد و گسترش پیدا کرد و با نفوذ نیروهای وابسته به این جریان در مراکز اصلی حاکمیت، وضعیتی که امروز شاهد آن هستیم به وجود آمد و بسیاری از فرزندان انقلاب و حتی پایه گذاران آن به بهانه های واهی طرد شدند، و آنان را به ضد انقلاب و ضد نظام متهم نمودند، و با پرونده سازیهای بی اساس بسیاری را روانه زندانها کرده و میکنند. و در عین حال متصدیان امور پیوسته دم از وحدت و اتحاد میزنند و اقشار مختلف جامعه را به اتحاد دعوت میکنند، ولی پیداست که منظور آنان از "اتحاد" تسلیم شدن بی قید و شرط همه اقشار در برابر آنهاست نه اعتنا به همه اندیشه ها و ایجاد هماهنگی بین آنها.
3 - و اما شعار "جمهوری اسلامی" متقوم به دو رکن است: "جمهوریت" و "اسلامیت". بدین معنا که مشروعیت و مقبولیت نظام به مردمی و اسلامی بودن آن بستگی دارد. مردمی بودن آن با انتخاب ارکان نظام توسط مردم و نظارت مداوم آنان تحقق مییابد، و اسلامی بودن آن با مطابقت قوانین و مقررات کشور با احکام و ارزشهای اسلامی به دست میآید. ملتی که معتقد به اسلام باشد طبعا مایل است کشور بر اساس موازین اسلامی اداره شود، و در اسلام حقوق اقلیت ها نیز مورد توجه قرار گرفته است.
برحسب آنچه از کتاب و سنت به دست میآید در حاکم اسلامی شرایطی معتبر است که عقل نیز آنها را تأیید میکند و مردم متعهد به موازین اسلامی باید در حاکم منتخب این شرایط را در نظر بگیرند، و میتوانند از نظر زمان برای انتخاب او حدی قرار دهند، و چنین شخصی طبعا هم رهبر مسلمین است و هم رئیس قوه مجریه خواهد بود.