بروز آنها فراهم شد، ولی متأسفانه عمر آن چندان پایدار نبود و به طرف محدودیت گرایید. از جمله عواملی که در به وجود آمدن این محدودیت مؤثر بود به چند مورد آن اشاره میکنم:
الف - شروع درگیریهای مسلحانه از ناحیه برخی گروههای افراطی و گرفتارشدن کشور و انقلاب در یک دور متقابل خشونت و خونریزی. تحلیل و تشریح علل آن درگیریها - که متأسفانه ضایعات فراوانی را بر نیروهای مفید و فعال کشور وارد نمود و دامنه آن هنوز ادامه دارد - و اینکه آیا گرفتارشدن کشور در آن مقطع در چنین بحرانی جبری و غیر قابل اجتناب بود یا امکان پیشگیری از آن وجود داشت، از حوصله این نوشته مختصر خارج است. اما تأثیر آن در به وجود آمدن محدودیت های سیاسی و مشروع جلوه دادن آن قابل انکار نیست.
ب - تحمیل جنگ بر کشوری که دارای نظامی جوان و بدون تجربه و مبتنی بر انقلابی بزرگ بود. ایجاد محدودیتهای سیاسی در زمان جنگ در هر کشور، بخصوص کشوری که نظام آن هنوز استحکام نیافته، چندان دور از انتظار نیست.
ج - ساختار تمرکز قدرت در نظام سیاسی کشور. هنگامی که قدرت مطلق - که نه پاسخگو باشد و نه محدود به زمان معین و شرایط خاص - در اختیار یک فرد غیرمعصوم جایزالخطا متمرکز باشد، هرچند او از همه داناتر و باتقواتر و جامعتر باشد ولی به طور طبیعی توسط ایادی و حواشی او زمینه استبداد و تکروی و محدودیت فراهم میشود.
پیامبراسلام (ص) با اینکه به اعتقاد ما از خطا و گناه معصوم بودند خداوند به حضرتش خطاب میکند: (و شاورهم فی الامر) در کارها با مردم مشورت کن، و او پیوسته در مسائل و حوادثی که رخ میداد میفرمودند: "اشیروا علی" بر من اشراف داشته باشید و مرا راهنمایی کنید؛ و هیچ گاه تکروی نمی کرد و مولا امیرالمؤمنین (ع) از انتقاد و تذکرات استقبال میکردند: "فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطئ" (نهج البلاغه، خطبه 216) از گفتار حق و مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید زیرا من شخصا (به عنوان یک انسان) خویش را فوق خطا نمی دانم. ولی متأسفانه مدعیان پیروی از آن بزرگواران هیچ گاه در مقام عمل به سیره و روش آنان توجهی ندارند.