صفحه ۴۳

آقایان تصور می‎کردند که نبودن لفظ "مطلقه" موجب محدودیت ولی فقیه است، در صورتی که منظور از درج ولایت فقیه در قانون اساسی - به مناسبت حکم و موضوع - اسلامیت نظام بود، و با لحاظ اختیارات مذکور در اصل یکصد و دهم کاملا این منظور تأمین شده است، زیرا با نصب فقهای شورای نگهبان از ناحیه ایشان اسلامیت قوانین تأمین می‎شود، و با نصب رئیس قوه قضائیه و امضای حکم ریاست جمهور این دو قوه زیر نظر ایشان خواهد بود، و با تعیین سیاست های کلی نظام و نظارت بر حسن اجرای آنها و حل مشکلات نظام از ناحیه ایشان به طور کلی غرض آقایان حاصل می‎شود؛ به علاوه اختیارات مهم دیگری نیز برای ولی فقیه ذکر شده؛ حالا اصرار زیاد آقایان بر ولایت مطلقه و تکرار آن و غفلت از سایر اصول قانون اساسی و زیر پا گذاشتن آنها عملا با چه ملاکی است ؟! خدا می‎داند.

اگر گفته شود ولایت فقیه حافظ کیان کشور است، جواب این است که حافظ کیان کشور ملت است و خود کشور نیز برای ملت است، پس چرا به حقوق آنان کمتر توجه می‎شود؟! همین امر متأسفانه سبب زدگی مردم از روحانیت شده است، زیرا می‎گویند آقایان به وعده هایی که هنگام انقلاب در شعارها و در تنظیم قانون اساسی به ما دادند عمل نکردند و فقط به فکر تحکیم موقعیت خود می‎باشند، البته باید توجه شود که مردم فقط نیروهای نظامی و انتظامی و حقوق بگیران نیستند.

من مخالف نیستم که آقایان در خطبه ها و منبرها مسأله ولایت فقیه را مطرح کنند "شکر الله سعیهم" ولی هیچ گاه شنیده نشد که آقایان اصول مردمی و حقوق ملت را نیز مطرح نمایند و نسبت به تخلفاتی که انجام می‎شود - از قبیل تفتیش عقاید و سانسور مطبوعات و شنودگذاریها و سلب امنیت خانوادگی از افراد و بازداشتهای بی رویه با اتهامهای واهی و جلوگیری از تشکیل احزاب و اجتماعات و آزادیهای مشروع - اعتراض کنند، با اینکه نهی از منکر وظیفه همه می‎باشد. اینجاست که متأسفانه ما از ناحیه ملت محکوم می‎شویم.

بالاخره با این قانون اساسی ای که ما داریم باید هیأت حاکمه و دولت از متن مردم و به وسیله تشکیل احزاب سیاسی مستقل و انتخابات آزاد متولد شود و اداره کشور به عهده آنان گذاشته شود، و هر نحو دخالت ارگانها و مقامها در انتخابات و یا تعیین

ناوبری کتاب