آقایان تصور میکردند که نبودن لفظ "مطلقه" موجب محدودیت ولی فقیه است، در صورتی که منظور از درج ولایت فقیه در قانون اساسی - به مناسبت حکم و موضوع - اسلامیت نظام بود، و با لحاظ اختیارات مذکور در اصل یکصد و دهم کاملا این منظور تأمین شده است، زیرا با نصب فقهای شورای نگهبان از ناحیه ایشان اسلامیت قوانین تأمین میشود، و با نصب رئیس قوه قضائیه و امضای حکم ریاست جمهور این دو قوه زیر نظر ایشان خواهد بود، و با تعیین سیاست های کلی نظام و نظارت بر حسن اجرای آنها و حل مشکلات نظام از ناحیه ایشان به طور کلی غرض آقایان حاصل میشود؛ به علاوه اختیارات مهم دیگری نیز برای ولی فقیه ذکر شده؛ حالا اصرار زیاد آقایان بر ولایت مطلقه و تکرار آن و غفلت از سایر اصول قانون اساسی و زیر پا گذاشتن آنها عملا با چه ملاکی است ؟! خدا میداند.
اگر گفته شود ولایت فقیه حافظ کیان کشور است، جواب این است که حافظ کیان کشور ملت است و خود کشور نیز برای ملت است، پس چرا به حقوق آنان کمتر توجه میشود؟! همین امر متأسفانه سبب زدگی مردم از روحانیت شده است، زیرا میگویند آقایان به وعده هایی که هنگام انقلاب در شعارها و در تنظیم قانون اساسی به ما دادند عمل نکردند و فقط به فکر تحکیم موقعیت خود میباشند، البته باید توجه شود که مردم فقط نیروهای نظامی و انتظامی و حقوق بگیران نیستند.
من مخالف نیستم که آقایان در خطبه ها و منبرها مسأله ولایت فقیه را مطرح کنند "شکر الله سعیهم" ولی هیچ گاه شنیده نشد که آقایان اصول مردمی و حقوق ملت را نیز مطرح نمایند و نسبت به تخلفاتی که انجام میشود - از قبیل تفتیش عقاید و سانسور مطبوعات و شنودگذاریها و سلب امنیت خانوادگی از افراد و بازداشتهای بی رویه با اتهامهای واهی و جلوگیری از تشکیل احزاب و اجتماعات و آزادیهای مشروع - اعتراض کنند، با اینکه نهی از منکر وظیفه همه میباشد. اینجاست که متأسفانه ما از ناحیه ملت محکوم میشویم.
بالاخره با این قانون اساسی ای که ما داریم باید هیأت حاکمه و دولت از متن مردم و به وسیله تشکیل احزاب سیاسی مستقل و انتخابات آزاد متولد شود و اداره کشور به عهده آنان گذاشته شود، و هر نحو دخالت ارگانها و مقامها در انتخابات و یا تعیین