صورت بدیهی است وقتی به کسی ظلم نشود نیازی به دفاع پیش نمی آید. من آنچه را در این زمینه گفته یا نوشته ام در راستای دفاع از خود و پاسخ به شبهاتی است که در اذهان عموم ایجاد شده، و تبرئه اسلام و انقلاب و حتی شخص امام لازم بوده است.
و ثانیا: شیوه من قبل از حادثه سال 68 بر مخفی کاری و نامحرم پنداشتن مردم نبود. من بر این باور بوده و هستم که جز بعضی مسائل نظامی و امنیتی که مخفی کردن آنها ضروری میباشد سایر مسائل حکومتی را نباید از مردم که صاحبان اصلی کشور و انقلاب و حکومت میباشند مخفی نگه داشت. یک حکومت مردمی نمی تواند مسائل مهم را از مردم مخفی نماید. شما کشورهای پیشرفته را ملاحظه کنید که چگونه مردم و رسانه های داخلی آنها سیاست ها و عملکردها و ریز و درشت کارهای مسؤولین خود را با ذره بین بررسی و نقد میکنند، و همین است رمز پیشرفت آنها در سیاست و اقتصاد. باید خلافها و اشتباهها بیان شود تا جبران شده و تکرار نگردد. گناه اصلی من در نظر آقایان در حقیقت همین شیوه لزوم انتقاد از مسؤولین و اطلاع مردم از آنچه در صحنه سیاست انجام میشود بود.
پس از اینکه مجلس خبرگان مرا به عنوان "قائم مقام رهبری" معرفی کرده بودند و آیت الله آقای حاج سید صادق روحانی در درس خویش نسبت به این امر انتقاد کرده بودند و از ناحیه اطلاعات ایشان را محصور کرده بودند، آقای ری شهری وزیر اطلاعات وقت به منزل من آمدند، من نسبت به حصر معظم له اعتراض کردم و گفتم: شما به یک عالم و مدرس حوزه باید حق انتقاد بدهید و خواستم از ایشان رفع حصر بشود، ولی ایشان ترتیب اثر ندادند و بهانه واهی مصلحت نظام را مطرح کردند - متأسفانه بعدا شنیدم به ایشان گفته بودند حصر شما به دستور آقای منتظری است - در آن هنگام من معتقد بودم هرکس از هر قشر و جناحی که هست باید بتواند آزادانه انتقادش را با من و دیگران مطرح کند، و من همه نامه های انتقادی و حتی اهانت آمیز را میخواندم و به قدر توان بر آنها ترتیب اثر میدادم.
مسؤولین و متصدیان امور باید انتقادپذیر باشند و به مردم اجازه دهند حرفشان را بزنند، وگرنه خواسته ها و حرفها در دلها عقده خواهند شد و بسا مجموع عقده ها روزی منفجر شود و همچون سیل بنیان کن اساس حکومت را ویران نماید.