و شاگردان و وابستگان اینجانب با توجه به نقش من در اصل انقلاب و تأسیس نظام، اذهان ملت را نسبت به همه ارزشها مشوب و بدبین نمودند و طبعا پرسشهایی را در اذهان اقشار جامعه به وجود آوردند. با اینکه دفاع از نفس حق طبیعی هر انسان بلکه هر موجود زنده ای است و قرآن کریم میفرماید: (لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم) آقایان کوچکترین امکان و مجال دفاع را از من سلب کردند و از آن روز تا حال کاری کرده اند که نشریات جرأت نداشته و ندارند از من یا راجع به من چیزی بنویسند جز برای اهانت و تخریب و تهمت، و اگر احیانا برخی از مطبوعات اخبار مربوط به اینجانب را منعکس میکردند سروکار مسئولان آنها با دادگاه و زندان بود.
در کدام کشور عقب افتاده ای با یک شهروند عادی خود این چنین رفتار شده است ؟! در چنین شرایطی برای من این احساس به وجود آمد که سکوت در برابر این همه تحریف و قلب حقائق تاریخ انقلاب روا نیست و بسا من مسؤولیت شرعی داشته باشم. همزمان همین احساس و نگرانی در بسیاری از دوستان و علاقه مندان به اسلام و انقلاب مشاهده شد و از من خواستند که آنچه را میدانم و در خاطر دارم برای نسل معاصر انقلاب و آینده ثبت و ضبط نمایم؛ ولی اشتغالات درسی و مراجعات گوناگون مانع شروع کار و اجابت آنان میشد. البته بجا بود من که در کوران انقلاب بوده ام روزبه روز حوادث را یادداشت میکردم، تا نیازی به طرح پرسشهای گوناگون از ناحیه دوستان نمی شد. توجه به این نکته ضروری است که این قبیل پرسشها در اذهان نسل معاصر انقلاب و بسیاری از افراد و اقشار ملت وجود داشته و دارد، به ناچار خود را آماده پاسخ در حد مقدور به بخشی از پرسشهای دوستان نمودم.
به تعبیر دیگر انگیزه من از ثبت خاطرات به یادمانده و اسناد باقی مانده جز دفاع از خود و کسانی که در رابطه با من مورد ظلم قرار گرفتند، و نیز تبرئه اصل اسلام و انقلاب از خلافکاریهایی که احیانا با نام آنها انجام شده نبوده است.
همه میدانند که من خود از پایه گذاران انقلاب اسلامی ایران بودم و طبعا بسیاری از تندرویها و خلافکاریها به حساب من نیز گذاشته میشد در صورتی که من مخالف بودم، و بارها در موقعیت های مختلف آن را ابراز میکردم و کمتر در جایی منعکس میشد، از طرف دیگر تصمیم گیرنده و مباشر دیگران بودند. به ناچار بر من لازم بود