از جمله مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، جزایی، حکومت و شرایط حاکم و روابط بین حکام و ملت، اسلام دستور و رهنمود دارد. و برحسب اعتقاد جامعه اسلامی احکام اسلام بر اساس عقل و منطق است و با همه شرایط و زمانها قابل تطبیق میباشد و به همین لحاظ خاتم ادیان الهی است.
3 - بر اساس حکم عقل و شرع سپردن اداره جامعه به دست هرکس صحیح نیست بلکه حاکم منتخب لازم الاطاعة باید دارای شرایطی متناسب با کار او باشد؛ و از جمله دانش و عدالت و امانت و توانایی و تدبیر و قدرت بر اقدام است؛ و چون - همان گونه که اشاره شد - اسلام نسبت به همه شؤون بشر دستور و رهنمود دارد، پس طبعا حاکم اسلامی علاوه بر شرایط گذشته باید متخصص و کارشناس مسائل اسلامی باشد تا فرمانهای او بر افراد مسلمان متعهد لازم الاجرا باشد، و البته اسلام نسبت به حقوق اقلیت ها نیز توجه دارد. و در اصطلاح به متخصص مسائل اسلامی "فقیه" میگویند.
برحسب حکم عقل، عالم بر غیر عالم و عادل بر غیر عادل و امین بر غیر امین و توانا بر غیر توانا و شجاع بر غیر شجاع مقدم است، ولی درعین حال باید به وظایف قانونی خویش عمل نماید و حق استبداد و تکروی ندارد.
4 - در جهان بینی الهی حکمفرمایی اولا و بالذات متعلق به خداست زیرا اوست که خالق و مالک تاروپود ما و همه جهان میباشد و وجدان هر انسانی حکم میکند به لزوم اطاعت و تسلیم در برابر دستورات او، و در مرحله بعد خداوند انسانها را بر تعیین مقدرات و سرنوشت خویش در چهارچوب رعایت موازین عقلی و الهی مسلط فرموده است و به آنان اختیار داده است که بر طبق موازین عقلی و الهی جوامع خویش را اداره کنند و حاکم عادل واجد شرایط را انتخاب نمایند.
و هرچند به اعتقاد ما پیامبران و ائمه (ع) از خطا و گناه پاک و معصوم میباشند و با حضور آن بزرگواران - که جامع همه کمالات میباشند - آنان برای حاکمیت متعین میباشند، ولی حکومت ظاهری پیامبراسلام (ص) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) نیز براساس انتخاب مردم و بیعت آنان تشکیل شد، زیرا هرچند حقانیت دین وابسته به انتخاب مردم نیست، ولی حاکمیت و نظامی که متکی به انتخاب و رضایت مردم نباشد - به ویژه در جهان پیشرفته امروز - عملا دوام ندارد و همواره با عصیان و خشونت و سرکوب همراه است.