و انتقاد سازنده محروم شده اند، و معمولا به دنبال کوچکترین انتقاد از عملکرد مسؤولین و قدرتمندان مواجه با تهمتهای ناروا و تهاجمات و بازداشتها و محاکمات فرمایشی و محرومیتهای اجتماعی میشوند. تعداد رو به افزایش بازداشتها و محاکمات اصحاب مطبوعات و نویسندگان محقق و دلسوز به بهانه های واهی و طرح شکایتهای از پیش طراحی شده بهترین گواه این مطلب است.
2 - اینجانب به لحاظ وظیفه اسلامی و نقش مؤثری که در اصل انقلاب و تأسیس نظام داشته ام نمی توانم نسبت به برخی انحرافات و مظالمی که بسا اصل نظام و حتی اسلام عزیز را در بین ملت - به ویژه نسل جدید - مخدوش میکند بی تفاوت و تماشاگر باشم و خود را عقلا و شرعا موظف میدانم که نظر و اعتراض خویش را اعلام نمایم. از سوی دیگر مشاهده میشود که بسیاری از روزنامه هایی را که حتی نامی از من میبردند یکباره و به طور فله ای تعطیل کردند و کار را به جایی رساندند که هیچ روزنامه ای جرأت نکند کلمه ای از من منتشر نماید در صورتی که برخی نشریات وابسته بیش از ده سال است که از هر گونه اهانت و هتاکی و اشاعه دروغ و تهمت نسبت به اینجانب و شاگردان و وابستگان به من دریغ نکرده اند؛ و هیچ گاه برای ما امکان دفاع - که حداقل حق هر انسانی است - فراهم نبوده است.
با چنین بایکوت و تحریم مطلقی آیا آقایان به اینجانب حق نمی دهند که ولو از باب "الضرورات تبیح المحظورات" نظریات و صدای حق طلبانه خود را با استفاده از وسائل ممکن اعلام نمایم ؟!
3 - شما توجه دارید که در رژیم گذشته نسبت به رهبر فقید انقلاب نیز به همین شیوه عمل میشد و ایشان به ویژه در پاریس ناچار بودند نظریات خودشان را به وسیله رسانه های خارجی و از طریق مصاحبه با آنها منعکس نمایند، آیا مدیران آن رسانه ها از قبیل سلمان و ابوذر بودند؟! به علاوه بسیاری از مسؤولین و شخصیت های فعلی کشور نیز با اینکه رسانه ها و نشریات داخلی را در اختیار دارند با رسانه های خارجی نیز مصاحبه مینمایند.
ضمنا متصدیان این قبیل خفقانها و بایکوتها بدانند که سیاست ظالمانه و غلط آنان سبب شده است که مردم اعتمادشان از رسانه های داخلی سلب و به رسانه های خارجی بیشتر توجه نمایند.