صفحه ۳۲

5 - و ضمنا در آن روزها تحریکات تندی در حوزه علمیه قم علیه بعضی از بزرگان حوزه علمیه راه انداخته بودند، برحسب روال همیشگی که با این قبیل کارها حریم حوزه و روحانیت شکسته می‎شد.

لذا با توجه به این مسائل از باب تذکر مطالبی را یادآور شدم که به نظرم مطالب انتقادی لازم التذکر و مستدل بود، و تذکر دادن آنها را از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر و النصیحة لائمة المسلمین می‎دانستم. انگیزه ام - بینی و بین الله - فقط احساس وظیفه شرعی و انجام مسؤولیت تاریخی و حفظ استقلال مرجعیت شیعه و حوزه های علمیه بود، ولی متأسفانه با قضاوتها و تحلیلهای غلط مواجه شدم، لذا لازم دانستم فعلا مطالبی را فهرست وار و به نحو اجمال - راجع به مسأله ولایت فقیه که مسأله روز کشور ما شده و قشرهای مختلف جامعه هر یک به نحوی در آن اظهارنظر می‎کنند - یادآور شوم. انتظار می‎رود چون بحث، بحث علمی است، خوانندگان محترم نخواهند مسأله را از راه شعار و جنجال و تحریک افراد حل کنند. مجرد اظهارنظر در مسائل علمی و فنی آن هم از ناحیه متخصصان فن شرعا و قانونا مجاز است، و جلوگیری از آن با جنجال و غوغا مصداق بارز فرمایش امیرالمؤمنین (ع) است: "عالمها ملجم و جاهلها مکرم" (نهج البلاغه، خطبه 2) و هیچ گاه نگفته ام که آقایان باید پیرو نظریات من باشند، ولی هیچ کس نمی تواند حق اظهارنظر را از انسان بگیرد.

در اصل پنجم از قانون اساسی ما مسأله ولایت فقیه مطرح شده، و خود من - که رئیس مجلس خبرگان بودم - از طراحان و مدافعان آن بودم، چون می‎خواستیم نظام ما نظام اسلامی باشد؛ و فقیهی که متخصص و کارشناس مسائل اسلامی است عهده دار امور گردد، و در نزد همه عقلای جهان هر کار فنی به متخصص و کارشناس آن فن ارجاع می‎شود.

در اصول یکصد و هفتم تا یکصد و یازدهم، خصوصیات و وظایف و اختیارات رهبر فقیه ذکر شده است. البته هنگام بازنگری قانون اساسی در اصل پنجاه و هفتم سخن از ولایت مطلقه امر به میان آمده که من به سهم خود به بازنگری قانون اساسی رأی ندادم، چون با اصل بازنگری در آن زمان و همچنین نسبت به برخی تغییرات و اضافات مخالف بودم، هرچند کاری است که انجام شده و رسیدگی به آنها به بازنگری

ناوبری کتاب