[ علت نزاع بر سر احکام اولیه و ثانویه در دهه اول انقلاب ]
پرسش سوم: با توجه به اینکه شما در آن مقطع شاهد بسیاری از این مباحثات بوده اید، چه استدلالهایی را از طرفین دعوا در رابطه با حدود احکام اولیه و ثانویه زیربنایی قلمداد میکنید؟ آیا استعفای آقای صافی گلپایگانی را نمی توان اعتراض به لرزان شدن احکام اولیه در روند قانون گذاری دانست ؟
پاسخ: اینجانب به خاطر اشتغالات درسی و مراجعات زیادی که داشتم در متن مباحثات طرفین دعوا نبودم، ولی در چند مورد که مجلس با بن بست روبرو گردید - مانند موضوع احتکار و تعزیرات مالی و مانند آن - مرحوم امام (ره) حل مشکل فوق را موکول به عمل به نظرات فقهی اینجانب مینمودند، که البته مربوط به نحوه برداشت از ادله احکام بود نه از قبیل احکام ضروریه و ثانویه. اما مشکل اصلی آن است که پس از پیروزی انقلاب نه حوزه های علمیه و نه مرحوم امام و نه امثال اینجانب به خاطر اشتغالات و مسؤولیت های مختلف فرصت پیدا نکردیم تا یک بازبینی در شؤون مختلف فقه بر اساس حاکمیت دینی انجام داده و یک دوره کامل فقه حکومتی را که قابل اداره کشور باشد تدوین نماییم؛ و عملا چنان شد که در برخی موارد با همان فقه منعزل و به دور از حاکمیت و واقعیتهای جامعه، کشور و نظام اداره میشد و دیدیم که با بن بستهایی مواجه میگردید.
[ اشکالات بازنگری قانون اساسی در سال 1368]
پرسش چهارم: بر اساس نامه امام در سال 66 و همچنین جو غالب مذاکرات شورای بازنگری ضرورت تشکیل مجمع تشخیص مصلحت به حل اختلاف مجلس شورا و شورای نگهبان بازمی گردد؛ در حالی که در بازنگری سال 68 شرح وظایف مجمع تشخیص مصلحت از این ضرورت فراتر میرود، به گونه ای که علاوه بر نقش خود در حل اختلاف مجلس و شورای نگهبان مندرج در اصل 112، در اصل 110 بند 8 با پیشنهاد رهبری اجازه قانون گذاری پیدا میکند، در اصل 111 بعد از فوت رهبر یا عزل او، یکی از فقهای شورای نگهبان را برای شرکت در شورای موقت رهبری معرفی میکند، در اصل 177 طرف مشورت رهبری در بازنگری قانون اساسی