پاسخگو باشد؛ و بر این اساس - همان گونه که در کتابچه "حکومت مردمی و قانون اساسی" بیان کرده ام - بجاست در بازنگری جدید نسبت به قانون اساسی در آینده، به یکی از دو روش زیر عمل شود:
[ تقلیل اختیارات رهبری به نظارت ]
1 - از اختیارات و وظایف رهبری کاسته شود و وظیفه اصلی او به لحاظ تخصص وی همان نظارت بر اسلامی بودن قوانین باشد؛ در این صورت اهرمهای قدرت در اختیار مسؤول قوه مجریه قرار میگیرد و او در قبال این مسؤولیت ها همواره در برابر مردم و مجلس پاسخگو خواهد بود. اینجانب اجمالی از نظریه فوق را در سخنرانی 13 رجب خود بیان کردم که متأسفانه با واکنش غیرمنطقی و خشونت آمیز برخی مسئولان و گروههای فشار روبرو گردید و متعاقب آن نزدیک به سه سال است که در حصر غیر قانونی به سر میبرم.
[ ادغام نهاد رهبری و ریاست قوه مجریه ]
2 - راه دیگر ادغام نهاد رهبری با رعایت شرایط آن و ریاست قوه مجریه در یکدیگر میباشد؛ در این صورت کسی که برای ریاست قوه مجریه از ناحیه ملت انتخاب میشود باید واجد شرایط هر دو نهاد باشد. جداکردن نهاد رهبری از نهاد ریاست اجرایی کشور مربوط به شرایط خاص و استثنایی اول انقلاب بوده است، وگرنه وجهی برای جدا بودن این دو عنوان وجود ندارد؛ در نهایت کارهای تشریفاتی ضروری را به معاون خویش واگذار مینماید و کارهای اساسی را به کمک و تصدی وزرا در رشته های مختلف انجام میدهد و خللی در اداره کشور پدید نمی آید. رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) هم رهبر مسلمین بودند و هم مجری قوانین الهی، البته حکومت آن بزرگواران حکومت ساده ای بود و همین سادگی و حذف تشریفات غیرضروری یکی از امتیازات حکومت اسلامی از سایر حکومتهاست.
و بالاخره از نظر کتاب و سنت در حاکم مسلمین شرایطی معتبر شده که عقل نیز با آن همراه است. به حکم عقل و همه عقلای جهان: عاقل بر سفیه مقدم است، عالم و