شاید هم اینان فرصت طلبانی هستند که به میدان آمده و دیگران را غیرخودی و نامحرم به حساب میآورند و به بهانه های واهی و انگ زدنهای ناروا، و بسا به بهانه دفاع از اسلام حتی نیروهای ارزنده و خدمتگزار به اسلام و انقلاب را دفع و طرد مینمایند، در صورتی که اسلام دین جذب است مگر نسبت به افراد محاربی که قابل جذب نیستند؛ و اگر گاهی هم دم از وحدت میزنند ظاهرا منظورشان تسلیم بی قید و شرط شدن دیگران در برابر افکار و نظریات آنان است، نه همبستگی برابرانه و برادرانه و تحمل نظریات یکدیگر. وحدت حوزه و دانشگاه بر زبانها جاری است، ولی عملا منظور تسلیم محض دانشگاه است در برابر مراکز قدرت، همان گونه که نسبت به حوزه نیز همین شیوه جاری است؛ و اگر این روحیه انحصارطلبی ادامه داشته باشد طبعا انقلاب، علت و پشتوانه خود را از دست میدهد و به شکست میانجامد.
انقلاب و قانون اساسی آن به همه ملت مربوط است، و رهبری و ریاست جمهوری و مجلس و انتخابات و سایر نهادها به همه ملت وابسته میباشند، و اساس همه اینها آرای ملت است.
هرچند مردم در درک و برداشت فکری نسبت به مسائل اسلامی و در درجات ایمان با هم تفاوت دارند ولی حقوق اجتماعی و سیاسی آنان تابع نحوه برداشت و درجات ایمان آنان نیست، بلکه همه ملت در حقوق انسانی و سیاسی و اجتماعی مساوی میباشند؛ زیرا همه فرزندان انقلاب و کشور بوده و هستند. محروم کردن برخی افراد یا گروهها را از حقوق خویش به بهانه های غیرقانونی ظلمی است فاحش. اینکه چون من مسائل نماز و روزه و یا دست بالا فلسفه مرحوم صدرالمتألهین را از شما بهتر میدانم پس در مسائل سیاسی و اقتصادی و روابط بین الملل نیز شما باید چشم بسته و بدون چون و چرا مقلد و پیرو من باشید، علاوه بر اینکه در جهان امروز پذیرفته نیست، برخلاف عقل و منطق نیز میباشد؛ زیرا این قبیل مسائل تخصصی و پیچیده است و بسا شما در این قبیل مسائل - که سرنوشت و استقلال و شکوفایی کشور به آنها گره خورده است - از من داناتر باشید، و اهل علم و نظر عقلا حق تقلید کورکورانه را ندارند.