پس باید گفت: "وامصیبتا اگر چنین باشد"؛ زیرا این نیست جز واکنش فشارها و بی اعتنایی به حقوق مردم، و چاره ای نیست جز تغییر روش و رفتار با آنان، زیرا هیچ گاه با فشار و تحمیل و بی اعتنایی، مردم جذب اسلام و دین نمی شوند. و به طور کلی اگر امر دائر شود بین اینکه مردم - از باب فرض - در یک مورد اشتباه کنند و فرد ناصالحی را انتخاب نمایند، یا اینکه قدرت انتخاب از آنان سلب گردد و افرادی - هرچند صالح - از قبل معین شده و به آنان معرفی شوند، به طور مسلم زیان صورت دوم - در دراز مدت - بیشتر خواهد بود؛ زیرا چنانچه مردم در یک مورد اشتباه نمایند پس از پی بردن به اشتباه خود درصدد رفع و جبران آن برخواهند آمد و در نهایت به رشد و درک سیاسی بالاتری دست مییابند، ولی اگر به تشخیص و فهم آنان توجه نشود علاوه بر اینکه روحیه تملق و تبعیت محض از حاکمیت یا بی تفاوتی و سرخوردگی در جامعه رواج خواهد یافت، زمینه های استبداد در کشور به وجود میآید.
چهارم: انقلاب متعلق به همه ملت است.
انقلاب اسلامی ایران دست پخت قشری خاص از جامعه نبود؛ و هرچند حضرت امام خمینی در اثر شجاعت و درایت خاص خویش عملا رهبری دینی و فکری انقلاب را بر عهده گرفتند، ولی ثبت انقلاب فقط به نام روحانیت، ظلم و تضییع حقوق دیگران است؛ زیرا اکثریت قاطع ملت از روحانی و دانشگاهی و کارگر و بازاری و روشنفکر و گروههای سیاسی و سایر اقشار و طبقات جامعه و حتی اقلیت های دینی در صحنه وارد شدند، و در اثر ایمان و اتحاد و رهبری قاطع، انقلاب به پیروزی رسید. در آن هنگام فرصت طلبی و خودمحوری و پدیده جدید ناخوش آیند "خودی و غیرخودی" به چشم نمی خورد؛ و همان ایمان و همبستگی و هم صدایی لطف خدا را در پی داشت، زیرا: (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم).
عالم طبیعت عالم اسباب و مسببات است، و هر حادثه در حدوث و بقا نیاز به علت دارد، و برای بقای هر حادثه بقای علت حدوث آن ضروری است؛ ولی اینک - با کمال تأسف - یک روحیه انحصارطلبی و قیم مآبانه در برخی از افراد پیدا شده و