جامعه ای که در بند نقش ایوان، و نخبگانش جویای نام و اسیر آن باشند در راه دموکراسی و رهایی اندر خم یک کوچه است، ولی او کسی است که از خود و مقام خویش به آسانی چشم پوشید.
تقوا و وارستگی، بستری برای رهایی و حاکمیت انسانها بر سرنوشت خویش است. مهم ترین شاخص و معیار عینی و عملی تقوا چیست ؟ بزرگانی که بیم آن را دارند که مبادا با گفتن سخن حقی اقتدارگرایان بر آشوبند و لقبی از فهرست القابشان فرو کاسته شود و کاسته شدن آن را منقصتی برای شخصیت خویش میانگارند، نمی توانند حریت خویش و جامعه را نگهبان باشند؛ و نه تنها تقلیل القاب، که بتوانند ناسزاها را نیز بشنوند.
نمونه اش این که سالهاست فقیه بزرگی جلوی دیدگان بزرگان این قوم در خانه اش به ناحق زندانی است و آنان نظاره و تحمل میکنند. این یک آزمایش واقعی و ابتلایی الهی برای همگان بود. آیندگان چه خواهند گفت ؟ آنان نمی پرسند در حالی که قرآن کریم دشنام دادن به مشرکان را ممنوع و حرام کرده، چگونه جلوی دیدگان شما به یک فقیه والامقام و دست کم به یک مسلمان و یک شهروند در سطح رسانه های دولتی متعلق به اموال عمومی این همه هتاکی و ناسزا گفتند و شما چه کردید؟ از چه بیم داشتید؟ مگر تقوا و ترس میتوانند همنشین و قرین باشند و مگر اجتماع آنها اجتماع ضدین نیست ؟ مگر میتوان از قدرتهای دنیوی ترسید و تقواپیشه هم بود؟ برای آیت الله منتظری این اوج تقواست که سخن خویش را بی هیچ هراسی میگوید و از حق دفاع میکند و در این راه از غیر خداوند پروایی ندارد. او با علم به اینکه جباران از شنیدن سخنان نصیحت آمیز و خیرخواهانه نیز برافروخته میشوند و ناجوانمردانه نه تنها القابش را دریغ میورزند که ناشایست ترین دشنامها را نثارش کرده و حتی زندانی و محصورش میسازند، از انجام وظیفه کوتاهی نمی کند و این شفاف ترین و روشن ترین معنای تقوا و الگویی است برای آنان که میخواهند "خود" باشند.
راه رهایی برای خود و دیگران این است که از خویش بگذرند و وارستگی پیشه کنند و دربند نام و نشان نباشند. این گونه است که خداوند انسان را عزیز میکند؛ نه آنان که به خاطر بیم از کف دادن لقبی و منصبی و یا ترکش ناسزایی، خویشتن را به دلقی میفروشند و ذلیل ترس میشوند.