زننده و تند و خلاف قانون آن به وجهه دستگاه قضایی نیز لطمه میزند، مخالفت میکرد و در برابر اعمال تند آن ساکت نمی نشست.
بلکه به نظر میرسد پس از گذشت بیست سال از آغاز انقلاب بجا بود بساط دادگاه انقلاب نیز جمع میشد؛ زیرا دادگاه انقلاب با آغاز انقلاب و وجود بحران در جامعه تناسب دارد، ولی پس از ثبات نظام و استقرار آن وجهی برای ادامه آن وجود ندارد، جز صرف بودجه های سنگین و ایجاد جو بدبینی در جامعه، و مهمتر اینکه در قانون اساسی هم نامی از آن نیست.
نکته سوم: آنچه در باب قضا مهم است اولا احقاق حقوق مردم و مبارزه با ظلم و تعدیات و جنایات است، زیرا در موارد حقوق مردمی قضات حق تساهل و گذشت ندارند؛ و ثانیا اجرای حدود معین الهی است - البته پس از ثبوت از راههای شرعی نه با ترفند و تهدید و تجسس های مخالف عقل و شرع -؛ ولی در تخلفات جزئی از قوانین عادی حتی الامکان نباید سخت گیری نمود، مگر اینکه متهم زیاد متجری شده باشد و برای اصلاح او راهی جز مجازات وجود نداشته باشد.
احکام جزایی جز در موارد حق الناس و حدود الهی، از قبیل تعزیرات شرعی میباشند که اجرای آنها بسته به نظر حاکم بصیر و جامع الشرائط میباشد، و اجرای آنها الزامی نیست و حتی الامکان باید با نصیحت و راهنمایی و توبیخ و عفو و گذشت برخورد نمود؛ در این گونه موارد جزئی تشکیل دادگاههای رسمی و اجرای محاکمات و ایجاد جو ارعاب و خشونت نه به مصلحت اسلام است و نه به مصلحت نظام و کشور، و چه بسا سخت گیریها در این قبیل موارد موجب دلسردی مردم از اسلام و همه ارزشها گردد، و این همه آیات و احادیث متضمن عفو و گذشت ناظر به همین قبیل موارد است:
1 - در قرآن کریم خطاب به پیامبراکرم (ص) میخوانیم: (فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر) (سوره آل عمران، آیه 159) به مرحمت خدا تو با آنان نرمخو هستی، و اگر خشن و سخت دل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند، پس آنان را ببخش و برای آنها آمرزش بخواه و با آنان در امور مشورت نما.