فرض اشتراط اعلمیت و افقهیت هم در مرجع و هم در رهبر طبعا این دو عنوان بر شخص واحد منطبق میشوند و از یکدیگر جدا نیستند؛ و در جداکردن این دو منصب از یکدیگر در بسیاری از موارد تضاد و دوگانگی پیدا میشود و ملت متحیر میشوند.
البته مقصود از افقهیت در رهبری - همان گونه که در فصل دوم گذشت - به مناسبت حکم و موضوع افقهیت در مسائل مربوط به حکومت و اداره جامعه میباشد، از قبیل مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و نظامی و جزایی؛ و منظور از مرجعیت در اینجا نیز مرجعی است که در این قبیل از مسائل اسلامی متخصص و مرجع باشد و درک سیاسی پیدا کرده باشد، نه مراجعی که بیشتر به مسائل عبادی و آداب شخصی اسلام توجه دارند و به این قبیل مسائل کمتر توجه میکنند.
و بالاخره آنچه در حکومت مربوط به جنبه فقاهت و افتا است طبعا وظیفه مرجع یا مراجع تقلید متخصص در این قبیل مسائل میباشد، بنابراین ناچاریم به یکی از این دو راه متوسل شویم:
راه اول: تعیین رهبر به وسیله خبرگان، ولی برای حصول مقبولیت عامه و اینکه در رهبر علاوه بر فقاهت و عدالت شرایط دیگری نیز معتبر است مجلس خبرگان منحصر در روحانیین نباشد، بلکه متشکل از متخصصین رشته های مختلف - اعم از علوم حوزوی، سیاست، مدیریت، اقتصاد و روابط بین الملل - باشد که اعضای آن به وسیله انتخابات عمومی برای مدتی معین انتخاب شوند. تعیین صلاحیت علمی نامزدها در بخش علوم حوزوی بر عهده اساتید و علمای درجه اول حوزه، و در بخشهای دیگر از طریق مدارک تحصیلی دانشگاهی میباشد، و سایر شرایط نامزدها را قانون معین میکند.
نمایندگان مجلس خبرگان پس از انتخاب شدن از ناحیه ملت یک نفر از مراجع تقلید معروف را که در مسائل فقهی مربوط به حکومت و سیاست و اقتصاد تخصص دارد برای مدتی معین به عنوان رهبر کشور انتخاب میکنند؛ و به مجرد تعیین اکتفا نکنند، بلکه همواره جمعی از آنان در مسائل مهم کمک و طرف مشورت او و ناظر بر اعمال وی و نهادهای وابسته به وی باشند، و در موارد لازم صریحا به او تذکر دهند و