مشورت حق مهاجرین و انصار است، پس اگر آنان اجتماع کردند بر مردی و او را امام نامیدند موجب خوشنودی خدا خواهد بود؛ که ظاهرا منظور حضرت این بوده که بیعت همه مردم به طور مستقیم لازم نیست - و در آن زمان آسان هم نبود - پس اگر خواص از مهاجرین و انصار که در مدینه حضور دارند امام را تعیین نمودند او امام مسلمین خواهد بود.
در آن هنگام چنین به ذهن میرسید که مردم خودشان نمی توانند مستقیما فقیه عادل جامع الشرایط را تشخیص دهند، و این کار یک کار تخصصی است. بنابراین مردم علمایی را که نسبت به آنان شناخت دارند تعیین نمایند و آنان رهبر واجد شرایط را شناسایی و تعیین نمایند؛ ولی تجربه بیست ساله نشان داد که این طرح خیلی موفق نبوده و اکثر ملت که اساس و زیربنای حکومت میباشند با تردید و ابهام آن را تلقی میکنند، و اشکالاتی در ذهنها خلجان دارد:
اولا: چه بسا برای یک منطقه فقط یک نفر را آن هم از خارج آن منطقه معرفی میکنند و با وجود بسیاری از علما در آن منطقه مردم مجبورند به همان فرد رأی بدهند، و این امر در حقیقت انتصاب میباشد نه انتخاب.
و ثانیا: تعیین مرتبه علمی و دیگر صلاحیتهای کاندیداها به فقهای شورای نگهبان محول شده که خود آنان منصوب مقام رهبری میباشند، و در نتیجه رهبر با یک واسطه از ناحیه خود وی تعیین و ابقا میشود؛ و این دوری است باطل.
و ثالثا: با وجود همه مراجع و علما و اساتید آگاه در کشور چگونه تعیین رهبر بر عهده افراد خاصی گذاشته میشود که برخی از آنان از نظر علم و آگاهی و شناخت در درجه ای نازلتر قرار دارند؟!
و رابعا: چرا خبرگان فقط از یک قشر خاص تشکیل شود. در حالی که فقاهت یکی از شرایط رهبر میباشد و شرایط دیگری نیز در او معتبر است ؟!
با توجه به این اشکالات مردم با همه تبلیغاتی که انجام میشود کمتر در انتخابات خبرگان شرکت میکنند.
به علاوه من نمی خواهم نسبت به فردفرد آقایان که نوعا اهل فضل و کمال میباشند جسارت کنم، مقام هرکس به جای خود محفوظ، ولی به طور کلی دریافت