و آنان وزرا را تعیین مینمایند، و امور کشور به وسیله آنها اداره میشود. در صورتی که لازمه ولایت مطلقه - به تفسیر آقایان - نادیده گرفتن همه این نهادهاست؛ و این همه نیرو و بودجه کشور را صرف انتخاب نمایندگان مجلس و ریاست جمهوری نمودن لغو بلکه تبذیر میباشد، زیرا مطابق تفسیر آقایان خود رهبر در مسائل تصمیم میگیرد و برای اجرا به هرکس خواست محول میکند و محدودیتی برای او وجود ندارد.
و بالاخره قانون اساسی منحصر در اصل ولایت فقیه نیست بلکه مشتمل بر اصولی است که حکومت را مردمی نشان میدهد، و یک فصل آن نیز مبین حقوق ملت است. آقایان در تبلیغات خود پیوسته روی اصل ولایت فقیه و اطلاق آن تکیه میکنند، ولی این همه اصول متضمن حاکمیت مردم و حقوق آنان را نادیده میگیرند.
به این قانون اساسی با این اصول مردمی، حضرت امام و مراجع عظام و ملت ایران رأی دادند؛ و امام (ره) دائما بر جمهوریت نظام و انتخابات و مردمی بودن نظام تأکید داشتند؛ و با فرض قانونمند بودن کشور و داشتن نهادهای مختلف قانونی، ولی فقیه فراقانون نیست بلکه خود در متن قانون است و برای او وظایف و اختیارات خاصی مشخص شده است، و انتخاب او از ناحیه ملت بر اساس التزام او به قانون اساسی و قوانین مصوبه کشور میباشد. ما در اصل 107 از قانون اساسی میخوانیم: "رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است"؛ و در اصل 110 وظایف و اختیارات او مشخص شده است. نکته جالب توجه اینکه غالب موارد یاد شده در این اصل، در اصل 111 به عنوان وظایف رهبری یاد شده نه اختیارات، و در نتیجه او وظیفه دارد آنها را انجام دهد و حق تخلف ندارد.
نام "ولایت مطلقه" در قانون اساسی نخست نبود، و در بازنگری با اختلاف نظر اعضای شورای بازنگری اضافه شد، و در آن زمان حضرت امام به رحمت حق پیوسته بودند، و من اطلاع دارم که بسیاری به همین دلیل به قانون اساسی جدید رأی ندادند؛ و با اینکه میبینیم همه مسؤولین در همه سطوح به نام "قانون" شعار میدهند، و از طرف دیگر "ولایت مطلقه" با تفسیری که از آن ارائه میشود با سایر قوانین به ویژه با اصل 110 که به طور مشخص وظایف و اختیارات رهبری را معین میکند تضاد کامل