بنا باشد اداره آن کشور بر اساس موازین آن انجام شود، طبعا باید ایدئولوگ آن ایدئولوژی بر روند اداره کشور نظارت داشته باشد، هرچند - برحسب دستور اسلام - حقوق اقلیت ها نیز محفوظ خواهد بود.
1 - در قرآن کریم میخوانیم: (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب) (سوره زمر، آیه 9) آیا دانایان و نادانان مساوی اند؟! صاحبان خرد توجه دارند.
2 - و باز میخوانیم: (افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الاان یهدی فما لکم کیف تحکمون ؟!) (سوره یونس، آیه 35) آیا کسی که به سوی حق هدایت میکند سزاوار است پیروی شود یا کسی که خود هدایت نمی شود مگر اینکه دیگری او را هدایت کند، شما را چه شده چگونه قضاوت میکنید؟!
3 - و در نهج البلاغه میخوانیم: "ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بأمرالله فیه" (نهج البلاغه، خطبه 173) ای مردم به طور قطع سزاوارترین مردم به این امر کسی است که نیرومندتر و داناترین آنان به دستور خدا در آن باشد. همان گونه که قبلا بیان شد در آیات و احادیث کلمه "امر" بر حکومت اطلاق میشده است. و بالاخره آیات و روایاتی که شرایط حاکم از آنها استفاده میشود بسیار زیاد است.
اینجانب در کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" برای حاکم هشت شرط ذکر کرده ام که از جمله آنها فقاهت بلکه افقهیت میباشد؛ البته هیچ یک از این آیات و روایات بر انتصاب فقیه دلالت ندارد بلکه با انتخاب او از ناحیه مردم نیز سازگار است، بدین گونه که مردم باید فرد واجد این شرایط را انتخاب نمایند.
قابل ذکر است که مقصود از افقهیت در رهبری - به مناسبت حکم و موضوع - داناترین و بافهم ترین مردم در مسائل اسلامی مربوط به حکومت و اداره جامعه است، از قبیل مسائل اجتماعی، سیاسی، نظامی، جزایی و اقتصادی؛ زیرا ممکن است کسی مثلا در مسائل عبادی اعلم باشد، ولی از مسائل سیاسی و جزایی اسلام کمتر اطلاع داشته باشد؛ و عبارت گذشته نهج البلاغه بر این مطلب دلالت دارد، زیرا مقصود از "دستور خدا در آن" دستورات سیاسی و نظامی و جزایی اسلام است که مربوط به حکومت میباشد؛ و بر این اساس میتوان گفت که در امر تقلید از فقیه نیز باید در هر رشته به اعلم در آن رشته مراجعه نمود، و بتدریج فقاهت نیز همچون علم طب و سایر