صفحه ۱۶۵

می‎کردند و سپس تصمیم می‎گرفتند." و برحسب تواریخ پیامبر(ص) در اکثر جنگها با اصحاب و یاران خویش مشورت می‎کردند و بسا نظر آنان را اجرا می‎کردند؛ و در خطبه 216 نهج البلاغه از خطبه های امام علی (ع) کلامی است که ترجمه آن چنین است: "رفتار شما با من به گونه سازش و تسامح نباشد، و مپندارید برای من شنیدن حق سنگین است، و انتظار ندارم مرا بزرگ شمارید؛ زیرا کسی که شنیدن حق و عدالت برای او سنگین باشد عمل به آن دو برای او سنگین تر است. پس از گفتار حق و راهنمایی من به عدالت دست برندارید که من خود را بالا و ایمن از خطا نمی پندارم مگر اینکه خدا مرا کفایت کند".

این است روش پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) در برابر مردم، با اینکه به اعتقاد ما شیعیان آن بزرگواران معصوم و از خطا و اشتباه مصون بوده اند. پس چگونه می‎توان گفت: "ولی فقیه" که معصوم نیست و جائزالخطا می‎باشد از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) بالاتر بوده و در تصمیمات خود نیاز به مشورت نداشته باشد و کسی هم حق ندارد نسبت به او انتقاد نماید؟! ضرر خطا و اشتباه بزرگان در رابطه با مسؤولیت های اجتماعی متوجه همه جامعه می‎شود، و بر این اساس باید از تکروی بپرهیزند، و در هر موضوعی با متخصصین و کارشناسان آن موضوع مشورت نمایند.

و بالاخره چون قدرت معمولا استبداد می‎آورد لازم است قدرت دولت مردان و مسؤولین بالا تحت کنترل مردم باشد، و اگر تذکر دادن به آنان جداگانه اثر ندارد لازم است افراد جامعه متشکل گردند تا قدرت متمرکز آنان قدرت افراد را کنترل نماید؛ و بر این اساس لزوم تشکیل احزاب سیاسی آزاد از افراد عاقل و متعهد و دلسوز و در عین حال کارشناس در مسائل سیاسی و اجتماعی، و وجود مطبوعات آزاد شدیدا احساس می‎شود تا مسؤولین بالا را کنترل نمایند. قابل ذکر است که مسأله شورا در جلد دوم کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" مورد بحث قرار گرفته است.

[ ولی فقیه و قانون اساسی ]

سؤال پنجم: به نظر شما و دیگر نویسندگان قانون اساسی اولویت با قانون است یا ولی فقیه فراتر از قانون قرار دارد. به عبارت دیگر آیا رهبر می‎تواند قانون را نقض کند یا مانند آحاد مسلمین باید مطیع قانون باشد؟

ناوبری کتاب