میکردند و سپس تصمیم میگرفتند." و برحسب تواریخ پیامبر(ص) در اکثر جنگها با اصحاب و یاران خویش مشورت میکردند و بسا نظر آنان را اجرا میکردند؛ و در خطبه 216 نهج البلاغه از خطبه های امام علی (ع) کلامی است که ترجمه آن چنین است: "رفتار شما با من به گونه سازش و تسامح نباشد، و مپندارید برای من شنیدن حق سنگین است، و انتظار ندارم مرا بزرگ شمارید؛ زیرا کسی که شنیدن حق و عدالت برای او سنگین باشد عمل به آن دو برای او سنگین تر است. پس از گفتار حق و راهنمایی من به عدالت دست برندارید که من خود را بالا و ایمن از خطا نمی پندارم مگر اینکه خدا مرا کفایت کند".
این است روش پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) در برابر مردم، با اینکه به اعتقاد ما شیعیان آن بزرگواران معصوم و از خطا و اشتباه مصون بوده اند. پس چگونه میتوان گفت: "ولی فقیه" که معصوم نیست و جائزالخطا میباشد از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) بالاتر بوده و در تصمیمات خود نیاز به مشورت نداشته باشد و کسی هم حق ندارد نسبت به او انتقاد نماید؟! ضرر خطا و اشتباه بزرگان در رابطه با مسؤولیت های اجتماعی متوجه همه جامعه میشود، و بر این اساس باید از تکروی بپرهیزند، و در هر موضوعی با متخصصین و کارشناسان آن موضوع مشورت نمایند.
و بالاخره چون قدرت معمولا استبداد میآورد لازم است قدرت دولت مردان و مسؤولین بالا تحت کنترل مردم باشد، و اگر تذکر دادن به آنان جداگانه اثر ندارد لازم است افراد جامعه متشکل گردند تا قدرت متمرکز آنان قدرت افراد را کنترل نماید؛ و بر این اساس لزوم تشکیل احزاب سیاسی آزاد از افراد عاقل و متعهد و دلسوز و در عین حال کارشناس در مسائل سیاسی و اجتماعی، و وجود مطبوعات آزاد شدیدا احساس میشود تا مسؤولین بالا را کنترل نمایند. قابل ذکر است که مسأله شورا در جلد دوم کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" مورد بحث قرار گرفته است.
[ ولی فقیه و قانون اساسی ]
سؤال پنجم: به نظر شما و دیگر نویسندگان قانون اساسی اولویت با قانون است یا ولی فقیه فراتر از قانون قرار دارد. به عبارت دیگر آیا رهبر میتواند قانون را نقض کند یا مانند آحاد مسلمین باید مطیع قانون باشد؟