هرچند مردم در برداشت از مسائل اسلامی و در درجات ایمان با هم متفاوتند، ولی حقوق اجتماعی آنان تابع درجات ایمان آنها نیست، بلکه همه ملت در حقوق انسانی و سیاسی و اجتماعی مساوی میباشند.
هنگامی که ما به اقلیت های دینی به تناسب جمعیت آنان حق ورود به مجلس را میدهیم که این کار درستی هم میباشد زیرا آنان یک واقعیتی هستند در کشور، و به کشور خویش نیز علاقه دارند، پس اگر - از باب فرض - نصف افراد کشور به گفته آقایان غیر خودی میباشند چگونه میتوان آنان را نادیده گرفت و بگوییم شما حق انتخاب شدن ندارید با اینکه هم مسلمانند و هم اهل کشورند و هم تخصص های لازم برای ساخت کشور را دارا هستند؟! و صغیر و مجنون هم نیستند تا من و شما خود را قیم آنان بپنداریم.
[ اهمیت شورا در اسلام ]
سؤال چهارم: علما میگویند که در نظام جمهوری اسلامی اصل بر شوراست؛ اما اصالت شورا را میتوان به دو صورت متفاوت تفسیر کرد. برخی میگویند همین که نهادهای مدنی مانند مجلس یا ریاست جمهوری از علما و فقها مشورت طلب کنند کفایت میکند، ولی عده ای دیگر اعتقاد دارند که حتی ولی فقیه یعنی حاکم اسلامی نیز باید با مردم مشورت کند. کدام یک از این دو تفسیر به حقیقت نزدیکتر است ؟
جواب: تفسیر دوم صحیح است، همه افراد و نهادهای مسؤول حتی ولی فقیه در مسئولیتهایی که بر عهده آنها گذاشته شده باید با متخصصین مربوطه مشورت نمایند و سپس تصمیم بگیرند. شورا در اسلام یک امر تشریفاتی و اخلاقی صرف نیست بلکه یک وظیفه الهی است.
خداوند در قرآن کریم به پیامبراسلام دستور میدهد: (و شاورهم فی الامر) در امور با آنان مشورت کن؛ و یکی از صفات برجسته مؤمنین را مشورت شمرده: (و أمرهم شوری بینهم) امور آنان با مشورت با یکدیگر انجام میشود. مقصود از کلمه "امر" در کتاب و سنت معمولا امور اجتماعی و سیاسی است.
در حدیثی از امام رضا(ع) نقل شده که: "پیامبر(ص) با اصحاب خویش مشورت