صورت پذیرد، و فقه به شعبه های گوناگون تقسیم گردد و مردم در هر رشته از اعلم در آن رشته تقلید نمایند، نظیر علوم پزشکی که در این اعصار به رشته های گوناگون تقسیم شده و مردم در هر رشته به متخصص آن رشته مراجعه مینمایند.
[ نقش روحانیت در نظام ]
سؤال دوم: با پیروزی انقلاب اسلامی علما فرصت کافی و وافی یافته اند که در جامعه و دولت ایران حضور بسیار مؤثری داشته باشند. اما اکنون که نظام تثبیت یافته است نقش صحیح روحانیت باید چه باشد؟ آیا باید در ساختار دولت اعم از قوای مقننه، مجریه و قضائیه حضور مقتدرانه شخصی داشته باشند یا اینکه مصلحت است که نقش سنتی تر خود را به عنوان مشاورین امین دولت ایفا کنند و نظارت اخلاقی و معنوی داشته باشند؟ آیا اکنون که روحانیت قدرت داشتن را به صورت مستقیم در سالهای اخیر تجربه کرده است فکر میکنید که نقش سنتی روحانیون در معرض خطر و یا تغییر میباشد؟
جواب: نقش اصلی و اساسی روحانیت همان هدایت فکری و معنوی مردم و تبیین دستورات اسلامی و تلاش در جهت سوق دادن جامعه به طرف کمال معنوی و تحقق عدالت اجتماعی میباشد؛ و دخالت آنان در امر حاکمیت برحسب ضرورتهای زمان است، وگرنه اگر سایر طبقات مدیریت نظام را مطابق قانون و موازین اسلامی به نحو احسن انجام دهند نیازی به دخالت روحانیت در آن نیست.
البته در مورد مسؤولیت هایی که تخصص فقهی یا اعلمیت در آن شرط شده است، چون معمولا این ویژگی در قشر روحانیون بیشتر به چشم میخورد، عملا در زمان ما متصدی آنها از بین این قشر انتخاب شده اند؛ و این بدان معنا نیست که داشتن لباس روحانی شرط تصدی این قبیل مسؤولیت ها میباشد، بلکه اگر در زمانی از بین غیر روحانیون نیز افرادی واجد شرایط فوق باشند مردم میتوانند آنان را برای تصدی این مسؤولیت ها انتخاب نمایند.
قابل ذکر است از آنجا که روحانیت در امر مدیریت و حکومت تجربه نداشت، در فرصتهایی که پس از پیروزی انقلاب به دست آورد خیلی موفق نبود؛ و این ضعف تجربه، به همراه عوامل دیگر - که فعلا از ذکر آنها خودداری میکنم - موجب تضعیف