صفحه ۱۵۸

عوض نیروها و اهرمهای قدرت کشور را در اختیار مقام رهبری قرار دهند که در آن هنگام بر مرحوم امام خمینی منطبق بود، و در آن شرایط کمتر به عواقب و تضادهایی که در مقام عمل پدید می‎آمد توجه داشتند.

و در بازنگری قانون اساسی که با رحلت مرحوم امام مصادف شد این امر را تشدید کردند؛ و نصب فرمانده نیروی انتظامی، تنظیم روابط قوای سه گانه، و ریاست سازمان صدا و سیما را نیز در اختیار مقام رهبری قرار دادند؛ و در این مدت بیست ساله در مرحله عمل تضادها و نواقص یکی پس از دیگری نمایان شد.

در اصل 113 قانون اساسی مسؤولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه بر عهده رئیس جمهور گذاشته شده، و به این نکته توجه نشده است که رئیس جمهور چگونه می‎تواند مسؤول اجرای قانون اساسی باشد در صورتی که هیچ یک از نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار او نیست و دو قوه دیگر نیز با او هماهنگی ندارند؟!

و برحسب اصل 121 رئیس جمهور سوگند یاد می‎کند که "پاسدار قانون اساسی کشور و پشتیبان حق و گسترش عدالت باشد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوق ملت حمایت کند، و در حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد"، چگونه رئیس جمهور می‎تواند این قبیل کارها را انجام دهد در صورتی که هیچ یک از نیروها در اختیار او نیست ؟! همه انتظارات و توقعات جامعه متوجه او می‎باشد و سیل نامه ها و درخواستها و شکایتها به طرف او سرازیر است و در برابر همه مسؤولیت دارد، ولی نهادها و نیروها در اختیار مقام رهبری است که به گفته برخی از آقایان فوق قانون است و هیچ گونه مسئولیتی ندارد.

روی سخن من با شخص رئیس جمهور فعلی نیست، نظر من به اصل نهاد ریاست جمهوری است که در قانون اساسی فعلی با دست خالی و بدون قدرت اجرایی و تبلیغی مسئولیتهای سنگین بر عهده او گذاشته شده است. به هرحال برای این مشکل مهم باید چاره ای اندیشید، و مسئولیتها را با نیروها و اهرمهای قدرت هماهنگ نمود؛ و هرچند تصرف در قانون اساسی فعلا مشکل است و بسا اقدام در این امر موجب سوءاستفاده فرصت طلبان گردد و فعلا چاره ای جز تفاهم مسؤولین و نیروها در مقام عمل نیست، ولی باید زمینه آن را فراهم نمود.

ناوبری کتاب