4 - برحسب قانون اساسی ایران زیربنای حکومت در همه سطوح آرای مردم است، و قوای حاکمه و حتی ولی فقیه از ناحیه مردم مشخص میشوند، و طبعا حدود و اختیارات و مسؤولیت آنان را قانون و کیفیت انتخاب آنان تعیین میکند.
در اصل ششم از قانون اساسی میخوانیم: "در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود از راه انتخابات..."
و در اصل 56 میخوانیم: "حاکمیت مطلق بر جهان از آن خداست، و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد، و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند".
5 - امام خمینی (ره) نیز در مصاحبه ها و سخنرانی هایشان چه در پاریس و چه در ایران همیشه صحبت از مردم و آرای آنان داشته و روی انتخابات و جمهوریت و مردمی بودن نظام تکیه میکردند و میفرمودند: "میزان رأی ملت است". ایشان توجه داشتند در این زمان که مردم نوعا دارای شعور سیاسی هستند و در اثر ارتباطات پیشرفته همگانی، مردم جهان همچون اهل یک خانه شده اند با زور و تحمیل و رفتار قیم مآبانه نمی توان به حکومت ادامه داد و حکومتی پابرجاست که مردمی باشد.
6 - در پیش نویس قانون اساسی که توسط جمعی از بزرگان و به دستور امام تهیه شده بود اسمی از "ولایت فقیه" نبود تا چه رسد به اینکه ولایت او انتصابی باشد یا انتخابی؛ ولی در مجلس خبرگان قانون اساسی جمعی از نمایندگان و از جمله اینجانب و مرحوم آیت الله بهشتی روی "ولایت فقیه" و درج آن در قانون اساسی اصرار داشتیم، زیرا از کتاب و سنت استفاده میشود که در حاکم اسلامی شرایطی معتبر است که طبعا بر فقیه عادل مدیر مدبر منطبق میشود؛ و بیشتر روی این نکته تکیه میشد که اسلام نسبت به مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بی تفاوت نیست، و در همه این مسائل دستور و برنامه دارد، پس حاکم مسلمین باید کاملا آگاه به مسائل اسلامی باشد و بر اساس آنها کشور اداره شود، و آگاهی راستین جز از راه فقاهت و اجتهاد در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) به دست نمی آید.
و به تعبیر دیگر هنگامی که بناست کشوری بر اساس ایدئولوژی خاصی اداره