پذیرفتیم که بسا به حکم عقل برخی از احکام شرع محدود به زمان و مکان خاص باشند، و ممکن است برحسب استنباط ملاکهای قطعی در برخی از احکام به دست آید که موضوع حکم متغیر یا وسیعتر است، و یا با مقایسه دو حکم متزاحم و احراز اهمیت یکی از آنها به حکم عقل قطعی و ضرورت، حکم دیگر موقتا کنار گذاشته میشود؛ ولی مبنای احکام اسلام فقط عقل نیست و کاربرد آن بیشتر در اصول اعتقادی و فطریات است، و مبنای عمده احکام فقهی حتی در معاملات و سیاسیات و جزائیات که نوعا احکام امضایی هستند کتاب و سنت میباشد، هرچند حجیت کتاب و سنت را بالاخره ما از راه عقل به دست میآوریم.
پس ما حق نداریم به مجرد احتمال محدود بودن برخی احکام، ظواهر کتاب و سنت و احکام قطعیه ای را که به وسیله خواص و بطانه ائمه معصومین (ع) از آنان تلقی شده و یدابید به ما رسیده است و زحمات طاقت فرسای فقهای عظام را که متخصصین فن فقاهت و شناخت کتاب و سنت میباشند و استنباطات و برداشتهای خود را از کتاب و سنت و فتاوای مأثوره از ائمه (ع) در اختیار ما گذاشته اند یکسره کنار بگذاریم.
اگر منظور جنابعالی از قرار دادن فقه در ترازو این است که احترام و قداست فقه و فقها و حجیت ظواهر کتاب و سنت به جای خود، ولی در برخی مسائل که به نظر میرسد موقت و محدود و مربوط به شرایط خاصی باشند از ناحیه متخصصین فقه و مبانی فقهی بررسی مجدد به عمل آید، این سخنی است پذیرفته و مورد قبول؛ ولی اگر منظور این است که چون به برخی از مشکلات و نارسایی ها برخورد میکنیم یک باره دور فقه موجود را خط بکشیم و فاتحه آن را هم بخوانیم تا در آینده بتوانیم فقه جدیدی را پایه گذاری کنیم و سپس آن را محور اعمال و رفتار خود قرار دهیم این سخن پذیرفته نیست، و مثل این است که بگوییم چون برخی از اشتباهات را از متخصصین در مسائل پزشکی دیده ایم یک باره خط قرمز دور علم طب میکشیم تا از نو آن را پایه گذاری نماییم. ظاهر کتاب و سنت استمرار احکام و شمول آنهاست نسبت به همه افراد و مکانها و زمانها، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
رجوع به اهل خبره و کارشناس در هر فن سیره مستمره همه عقلای جهان است،