عاقبت امور و مصالح و مفاسد و نتایج قهری اعمال احاطه ندارد، و هرچند عقل در فطریات و قضایای کلیه و به اصطلاح "مستقلات عقلیه" اجمالا حکم جازم قطعی دارد، ولی نسبت به بسیاری از قضایای جزئیه و مصالح و مفاسد اعمال و خصوصیات عالم غیب و حیات اخروی و شناخت راه سعادت در نشئات پس از مرگ کمیت آن لنگ است، و لذا از حضرت امام زین العابدین (ع) نقل شده که فرمودند: "ان دین الله لایصاب بالعقول الناقصة" (بحار، ج 2، ص 303)
وانگهی انسان عقل محض نیست بلکه آمیخته ای است از عقل و وهم و شهوت و غضب، و هر اندازه عقل او تکامل یابد در عین حال ناخودآگاه اسیر غرائز و تمایلات نفسانی و تحت تأثیر تقالید و هواها و حب و بغض ها و خودخواهی ها و لجاجت ها خواهد بود، الا من عصمه الله تعالی؛ و بر این اساس خدای لطیف کریم و خبیر و بصیر انبیای عظام را برای تنبه و بیداری انسانها و تقویت فطرت و نیروی عقل آنان فرستاد تا هم آنان را از واقعیت و مصالح و مفاسد و عواقب و نتایج قهری اعمال - که عقل از درک و نیل به آنها عاجز است - خبر دهند و راه رسیدن به سعادت دائم را به آنان نشان دهند، و هم آنان را به بهشت برین و درجات عالیات بشارت و از گرفتار شدن به نتایج سوء اعمال بترسانند.
خدای متعال در سوره دهر میفرماید: (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) ما انسان را از نطفه مخلوطها پدید آوردیم تا او را بیازماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم، ما راه را به او نشان دادیم و در نتیجه یا شاکر است و یا کفران نعمت میکند. ظاهرا "نطفه مخلوطها" کنایه از غرائز و تمایلات و کششهای مختلف روحی است. و مقصود از "شنوایی و بینایی" فطرت و عقل است، و منظور از "نمودن راه" فرستادن انبیاء و کتابهای آسمانی است.
شریعت راهنما و مکمل عقل است، و کرامت و ارزش انسان به عقل و انسانیت اوست وگرنه حیوانی بیش نیست؛ اگر عقل انسان مقهور سایر غرائز از قبیل شهوت و غضب و اوهام گردد ارزش انسانی خود را از دست میدهد و به فرموده خدا: (اولئک کالانعام بل هم اضل) حیوان میمیرد و به صورت حیوانی از حیوانات محشور میگردد.
از این مقدمات چنین نتیجه میگیریم که هرچند عقل حجت شرعی است و