اقتصادی و سیاسی نیز بسیار اتفاق میافتد، عالم طبیعت عالم تزاحم و برخورد مصالح و ملاکها میباشد، و انسان عاقل هیچ گاه اهم را فدای غیر اهم نمی کند.
پس ممکن است حاکم اسلامی برحسب ملاحظه مصالح اسلام و مسلمین و مقایسه ملاکهای قطعی استنباط شده از متون اسلامی و درک روح اسلام راستین برخی از احکام اسلامی را به خاطر تزاحم و ضرورت مدتی متوقف کند، و این بابی است واسع که در همه ابواب فقه سریان دارد.
در اینجا یادآور میشوم که در تشریع احکام اجتماعی و سیاسی و جزایی به طور کلی باید حقوق انسانها رعایت شود؛ منتها جنابعالی در نوشتار خودتان بیشتر روی حقوق فردی انسانها تکیه کرده اید و بر این اساس پرسشهای خود را تنظیم نموده اید، در صورتی که در تشریع صحیح جامع باید هم به حقوق فردی انسانها و هم به حقوق جامعه متشکل صالح - که بستر تکامل انسانها و رسیدن به اهداف خلقت است و طبعا مورد نظر انبیای الهی و همه مصلحین اجتماعی میباشد - توجه شود؛ و در نتیجه در مواردی که بین حقوق فردی انسانها و حقوق اجتماع متشکل صالح تزاحم پیدا میشود و قابل جمع نیستند شارع باید در مقام تشریع مصلحت اهم را که نوعا مصلحت اجتماع است ملاک تشریع قرار دهد، و طبعا برخی از حقوق فردی اشخاص فدای مصالح جامعه میگردد.
نکته چهارم: درست است که عقل حجت خدایی است که به انسانها افاضه شده، بلکه به اصطلاح "ام الحجج" میباشد زیرا حجیت کتاب و سنت نیز از راه عقل برای انسان ثابت میگردد، و خدای متعال در آیات بسیاری از کتاب عزیز انسانها را به عقل و تدبر ارجاع نموده است و کسانی را که محکمات عقلی را نادیده گرفته و محور کارهایشان اوهام و خرافات یا تقلید کورکورانه و یا هواهای نفسانی است مورد توبیخ قرار داده است، و در حدیث شریف از حضرت امام رضا(ع) نقل شده: "صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله" و در حدیث دیگر در تعریف عقل وارد شده: "ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان" (کافی، ج 1، ص 11)؛ ولی باید توجه نمود که عقل انسانی همچون وجودش محدود و ناقص است، و بر تمام نظام هستی و گذشته و آینده و