نکته اول: شکی نیست که انتقاد علمی در هر رشته از علوم موجب رشد و توسعه آن خواهد شد، همان گونه که یکی از عوامل رشد و عمیق ترشدن فهم بشر از واقعیت و مصالح و مفاسد در همه زمینه ها گشوده شدن باب تعامل و تضارب افکار و نقد علمی بوده است، و یقینا اگر این باب گشوده نمی شد بشریت از بعد علمی و تکنیکی به رشد کنونی نمی رسید؛ لذا نباید از نقد و تحقیق در مسائل علمی غفلت ورزید و یا از آن جلوگیری کرد. درست است که اصل دین تافته خدایی است و ثبوت احکام آن معمولا از راه وحی است؛ ولی علم فقه تافته و ساخته انسانهاست و این فقها هستند که به قدر درک و فهم خود مبانی دینی و احکام فقهی را استنباط و ارائه نموده اند، پس همچون سایر علوم قابل نقد و بررسی است. به ویژه در کشور ما که پس از انقلاب زمینه ارتباط بین دو قشر حوزوی و دانشگاهی فراهم شده، لازم است رابطه فکری و علمی این دو قشر مؤثر در جامعه از سابق بیشتر گردد، و هر قشری بتواند از نوآوریهای قشر دیگر کاملا استفاده نماید؛ و بهترین راه رسیدن به این هدف، یکی گسترش باب نقد و بحث علمی در حوزه ها و مجامع فرهنگی در قالب میزگردها و گردهمایی های علمی و بازتاب نظریات به وسیله رسانه هاست، و دیگر تحمل عقاید هر قشر توسط قشر دیگر و کنار گذاشتن تنگ نظریها و واکنشهای تندی است که تا به امروز معمول بوده است.
حوزه و دانشگاه هیچ کدام نباید خود را حق مطلق و عالم به همه امور و مسائل و بی نیاز از نقد و بحث علمی بپندارد، زیرا فهم و درک انسان محدود، و خطا و نسیان در سرشت انسانها نهاده شده است. از این رو - ضمن تعهد به قوانین بحث و نقد و توجه به اصول و مبانی هر علم و پرهیز از خلطها و مغالطه ها و شیوه های غیرعلمی و غیراخلاقی - باید تعامل فکری و ارائه نظریات و نقد علمی آزادانه بیش از پیش عملی گردد تا بتوان از طرفی ظرفیت درک و فهم جمعی را وسیعتر نمود، و از طرف دیگر معارف حقه و فقه اسلامی را روز به روز روشن تر و غنی ساخت و به نیازها، شبهات و سؤالات نسل جدید آشنا به مکاتب جهانی پاسخ علمی و قانع کننده داد.