صفحه ۷۵

اشکال و پاسخ آن

منصور که از طرفی در اثر لذت بخش بودن مناظره علمی دوستانه که در آن لجاجت و تحقیر در کار نباشد خوشحال به نظر می‎رسید، و از طرفی در اثر متزلزل شدن زیربنای اعتقادات ماتریالیستی خود کمی پکر بود، نگاهی به دوست خود کرد و گفت: "با این سه دلیل شما البته برای من روشن شد که عامل ادراکات و تحریکات گوناگون در هر فرد انسان یک واحد حقیقی است و واقعیت انسان همان عامل واحد است، و قوای متعدد و ابزارهای مختلف معدات و کارگزاران آن عامل واحد می‎باشند؛ ولی از کجا که آن عامل واحد از ماده و احکام آن مجرد و رها باشد؟ چه مانعی دارد بگوییم: یک سلول واحد حقیقی در مغز انسان عامل همه این ادراکات و حرکات است و سایر دستگاههای بدن همچون رشته سیم های ارتباطی است که به یک مرکز گیرنده و فرمان دهنده وابسته و متصل می‎باشند، همه اطلاعات و اخباری را که از مسیرهای مختلف به دست آمده به آن مرکز منتقل می‎کنند و اعصاب حرکت نیز از آن فرمان می‎گیرند؟" ناصر: "منصور جان، خلاصه فرضیه و تئوری شما برمی گردد به این که یک سلول واحد حقیقی در مغز وجود دارد که واقعیت ذات انسان، اوست؛ و او عامل همه ادراکات و حرکات می‎باشد و همه را از آن خود می‎داند و به خود نسبت می‎دهد، در صورتی که هر فردی از افراد انسان در ضمن این که ادراکات و حرکات خود را وجدانا می‎یابد و از آن

ناوبری کتاب