اشکال و پاسخ آن
منصور که از طرفی در اثر لذت بخش بودن مناظره علمی دوستانه که در آن لجاجت و تحقیر در کار نباشد خوشحال به نظر میرسید، و از طرفی در اثر متزلزل شدن زیربنای اعتقادات ماتریالیستی خود کمی پکر بود، نگاهی به دوست خود کرد و گفت: "با این سه دلیل شما البته برای من روشن شد که عامل ادراکات و تحریکات گوناگون در هر فرد انسان یک واحد حقیقی است و واقعیت انسان همان عامل واحد است، و قوای متعدد و ابزارهای مختلف معدات و کارگزاران آن عامل واحد میباشند؛ ولی از کجا که آن عامل واحد از ماده و احکام آن مجرد و رها باشد؟ چه مانعی دارد بگوییم: یک سلول واحد حقیقی در مغز انسان عامل همه این ادراکات و حرکات است و سایر دستگاههای بدن همچون رشته سیم های ارتباطی است که به یک مرکز گیرنده و فرمان دهنده وابسته و متصل میباشند، همه اطلاعات و اخباری را که از مسیرهای مختلف به دست آمده به آن مرکز منتقل میکنند و اعصاب حرکت نیز از آن فرمان میگیرند؟" ناصر: "منصور جان، خلاصه فرضیه و تئوری شما برمی گردد به این که یک سلول واحد حقیقی در مغز وجود دارد که واقعیت ذات انسان، اوست؛ و او عامل همه ادراکات و حرکات میباشد و همه را از آن خود میداند و به خود نسبت میدهد، در صورتی که هر فردی از افراد انسان در ضمن این که ادراکات و حرکات خود را وجدانا مییابد و از آن