صفحه ۴۹

اشارات و تنبیهات در عنوان آن فرموده است: "فی الوجود و علله" و خواجه نصیر(ره) وجود را به مفهوم و علل آن را به مصادیق آن تفسیر نموده است، و علت و معلول در وحدت و کثرت متلازمند؛ پس اگر مفهوم وجود مفهوم واحد و مشترک بود وجودات اشیاء خارجی نیز دارای یک حقیقت واحد و مشترکند، منتها این حقیقت واحد دارای مراتب و مظاهر مختلف است که مابه الاشتراک در این مراتب با مابه الامتیاز در آنها هر دو به اصل وجود و هستی برمی گردد، و آن مراتب همان گونه که در اصل وجود شریک هستند و وجود مایه اشتراک و وفاق آنهاست در اصل وجود نیز اختلاف داشته و به وسیله وجود از یکدیگر متمایزند؛ برخی از وجودات شدید، برخی ضعیف، بعضی کامل و بعضی ناقص اند؛ مثل نور که حقیقت واحد و دارای مراتب مختلف است؛ پس مقدمه دوم برهان این شد که "وجود حقیقت واحده است."

3 - مقدمه سوم: برای وجود ثانی و دوم تصور نمی شود و وجود حقیقت محض و صرفی است که دوئیت و تکراربردار نیست؛ زیرا پس از پذیرش اصالت وجود و وحدت آن، چیزی غیر از وجود نیست تا با داخل شدن خود در وجود یا با ضمیمه شدن خود به وجود برای وجود کثرتی را ایجاد کند، و هر وجود دومی که بخواهد فرض شود به همان حقیقت واحد و صرف وجود برگشت می‎نماید، و در واقع فرض دومی برای وجود صرف ممکن نمی باشد.

ناوبری کتاب