آغاز حیات تا هنگام مرگ به صورت اجزای بدن این شخص درآمده و سپس تحلیل رفته جمع آوری کنیم و به آنها شکل دهیم بسا صدها بدن میشد، ولی آنچه تحلیل رفته و جدا شده دیگر بدن این شخص شمرده نمی شود بلکه فضولاتی بیش نیستند. بدن او همان است که فعلا تحت تدبیر روح او میباشد، مادی باشد یا مثالی. و بالاخره تعین و تشخص بدن و بدنیت آن برای این انسان به آن نفسی است که فعلا به آن تعلق دارد و آن را اداره میکند. و با اینکه نوعا مردم به تغیر و تحول اجزای بدن مادی توجه دارند، با این حال مجازات کسی را که در سالهای گذشته مرتکب کار خلافی شده و در این فاصله در بدن او تحولاتی پیدا شده برخلاف عدالت نمی دانند و موجود فعلی را همان جانی سابق میدانند. از اینجا معلوم میشود که تشخص انسان در نظر عقلای جهان نیز به نفس و بدنی به نحو ابهام میباشد، و نفس موجود با بدن مثالی نیز همان انسان موجود با بدن مادی دنیوی محسوب است به گونه ای که هرکس او را میشناخته میگوید این همان شخص است. اگر مقصود از معاد جسمانی بازگشت با بدن مثالی اخروی باشد - همان گونه که صدرالمتألهین (ره) فرموده اند - طبعا شبهات آینده که بر معاد جسمانی وارد کرده اند مرتفع خواهد شد. و بسا از آیات شریفه: (اولیس الذی خلق السموات والارض بقادر علی ان یخلق مثلهم)سوره یس (36)، آیه 81 (و ما نحن بمسبوقین علی ان نبدل امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون)سوره واقعه (56)، آیات 60 و 61 میتوان این نظریه را تأیید نمود.