پس مرگ زوال و نابودی و فوت نیست؛ بلکه "توفی " است، یعنی استیفاء و گرفتن نفس است از بدن به طوری که علاقه تدبیری او از بدن منقطع گردد، همان گونه که در خواب به نحوی این علاقه قطع میگردد.(الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی أجل مسمی، ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون)، سوره زمر (39)، آیه 42 و بدن نیز که متلاشی شده اگر دوباره زنده شود هیأت و صورت جدیدی مانند صورت سابق به خود میگیرد، و کسی نگفته است که عین صورت سابق که در زمان حیات بود برمی گردد تا اعاده معدوم لازم آید؛ صورت و شکل سابق متعین به زمان سابق بود، و زمان سابق قابل رجوع و عود نیست."
شبهه دوم: استبعاد معاد
منصور: "ناصر جان، با این بیانی که کردی امکان ذاتی اصل معاد اثبات میشود؛ ولی شما درصدد اثبات ضرورت تحقق معاد بودی، و تحقق هر ممکنی علاوه بر امکان ذاتی آن، مشروط به قدرت فاعل آن نیز میباشد. خداوند چگونه میتواند این همه موجودات مرده را پس از مرگ به حیاتی تازه و خلقی جدید زنده و ایجاد نماید؟!"
ناصر: "این شبهه ناشی از محدود پنداشتن قدرت الهی است؛ ولی باید دانست که صفات کمالی خداوند از جمله قدرت او عین ذات اوست، و همان گونه که ذات خداوند غیرمتناهی است صفات کمالیه او نیز غیرمتناهی است؛ پس برای قدرت بی منتهای حق تعالی زنده کردن