وسایل ساختمانی را از جا حرکت دهم و روی هم بچینم و به وسیله آنها ساختمانی را ایجاد نمایم؛ پس در حقیقت تصرف در مواد خارجی و حرکت دادن آنها از جایی به جایی دیگر در اختیار من است؛ ولی چگونه میتوانم نیست محض را هست کنم. هرگز نیست محض هست نمی شود، چنانچه هست هم نیست نمی شود. آری شکلها عوض میشوند و آنچه از ما ساخته است تجزیه و ترکیب و تغییر صورت مواد خارجی است."
ناصر: "آنچه شما گفتید فاعلیت مادی است، و به اصطلاح فلاسفه انسان در این مرحله فاعل طبیعی یعنی فاعل حرکت است و بس، ولی شما علاوه بر این جسم و تن مادی دارای جان و روانی والاتر از ماده میباشید که تدبیر و اداره کشور بدن در اختیار آن میباشد. و هرچند روح و جان شما محصول عالی ماده تن است ولی در اثر تکامل از مرحله ماده برتر و والاتر شده و به مرحله تجرد میرسد، و از ویژگی های موجود مجرد قدرت خلاقیت است در حد تجرد خود، به گونه ای که به صرف توجه و اراده چیزی را از نیستی محض هست میکند.
شما با یک توجه و تصور باغی زیبا را در کنار رودی جاری در عالم خیال خود مجسم میکنید به گونه ای که حدوث و بقای آن وابسته به توجه شماست و به سلب توجه شما باغ نابود میشود؛ البته چون روح شما هنوز میوه ای است خام و نارس و مجرد کامل نشده اثر خلاقیت او