این است آنچه وجدان ما نسبت به فاعلیت اختیاری انسان احساس میکند، هیچ گاه انسان خود را نسبت به آن کار مجبور نمی یابد، و بین حرکتهای اختیاری خود و حرکت اضطراری دست مرتعش و کسی که نمی تواند لرزش دست خود را کنترل کند تفاوت آشکار مییابد.
هرچند او و اختیار و اراده و فعل او همه اجزای نظام پیوسته میباشند که سراپای آن از آغاز تا انجام وابسته به علم و اراده ازلی خداوند است، و نمی توان در نظام جهان چیزی را فرض نمود که مشمول اراده ازلی خدا نباشد. پس علم و اراده خدا به فعل اختیاری انسان نیز تعلق گرفته اما نه مستقیما به فعل تنها و مطلق، بلکه به فعل مسبوق به اختیار و سنجش و اراده فاعل آن فعل. جبری مذهب که منکر فاعلیت غیر خداوند میباشد و همه افعال را مستقیما به اراده خداوند پیوند میدهد، بر خلاف ارتکاز و وجدان خویش سخن میگوید.
بطلان نظر اشاعره از منظری دیگر
جای تعجب است که اشاعره برای اثبات توحید افعالی قائل به جبر شده اند، ولی بنابر نظر خود که صفات خدا را زاید بر ذات او میدانند توحید ذاتی و صفاتی خدا را که اصل توحید است انکار نموده و گفته اند صفات خدا قدیم و زاید بر ذات او میباشند، و در نتیجه به "هشت " یا "نه " واجب الوجود قائل شده اند. و بالاخره با فرض جبر، تکلیف و امر و نهی و ثواب و عقاب گزاف و بی معنا خواهد بود. چگونه میتوان انسان