و مسببی بین اشیاء نباشد، و نه تفویض است که خداوند جهان و انسان را پس از آفریدن به خود واگذاشته و هیچ گونه دخالتی در حوادث جهان و افعال انسانها نداشته باشد؛ بلکه امری است بین این دو نظریه، بدین گونه که نظام جهان نظام اسباب و مسببات است و هر حادثه ای معلول علت خاص خود میباشد، و در عین حال سلطه و قدرت مطلقه خداوند بر همه نظام اسباب و مسببات برقرار است، و تار و پود نظام وجود از عالی و دانی - حدوثا و بقائا - عین ارتباط و وابستگی به اوست، و قطع ارتباط مساوی است با فنای همه.
البته نه بدین گونه که اراده خداوند در عرض اسباب عادی باشد و هر حادثه ای علت مشترک داشته باشد، بلکه اراده خداوند محیط و در طول نظام است، اسباب عادی و از جمله اراده انسانها واقعا مؤثرند، و هر حادثه ای به علت خاص خود وابسته است، ولی به فرموده خدای متعال: (والله من ورائهم محیط)سوره بروج (85)، آیه 20 [خدا از پس آنها احاطه قیومی دارد.] و باز میفرماید: (ولله ما فی السموات و ما فی الارض و کان الله بکل شئ محیطا)سوره نساء (5)، آیه 126 [آنچه در آسمانها و زمین است ملک خداوند است و خداوند به همه چیز احاطه دارد.]