ناصر: "ظاهرا منشاء انکار حسن و قبح عقلی توسط آنان نسبت به افعال خدا این است که توهم کرده اند مقتضای تعبد به کتاب و سنت و پذیرفتن حاکمیت خدا نفی حاکمیت عقل است، و این که خدا مالک همه نظام وجود است و تصرفات او تصرف در ملک طلق خود میباشد و عقل را نرسد که در مورد افعال خالق و مالک خود قضاوت نماید.
غافل از این که اساس و زیربنای تعبد به کتاب و سنت و حاکمیت خدا عقل است و اگر ما عقل را نادیده بگیریم و آن را خلع سلاح نماییم به چه دلیل نبوت انبیاء و حجت بودن کتاب و سنت را میپذیریم ؟!
و منشاء انکار حسن و قبح عقلی توسط آنان نسبت به افعال انسانها و سایر موجودات غیر از خدا این توهم است که مقتضای توحید نفی فاعلیت غیر خداست و فاعل افعال منسوب به انسان و همه موجودات دیگر خداست؛ چنانکه گفته اند: "لامؤثر فی الوجود الا الله"؛ پس حسن و قبح و تحسین و ملامت نسبت به افعال آنان معنا ندارد، چون آنها فاعل افعال خود نیستند.
صاحب "مواقف " در این زمینه میگوید: "ان العبد مجبور فی افعاله، و اذا کان کذلک لم یحکم العقل فیها بحسن و لا قبح اتفاقا"مواقف، ص 324 [بنده در افعال خود مجبور است، و چون چنین است به اتفاق آراء عقل در آنها حکم به خوبی یا زشتی ندارد.]
و مرحوم علامه حلی در کتاب "نهج الحق " میگوید: "و قالت