صفحه ۲۳۸

دارد و طبعا حکم آن حجت شرعی خواهد بود، و این است معنای جمله معروف "کل ما حکم به العقل حکم به الشرع" [هرچه را عقل حکم کند حکم شرع نیز خواهد بود.] چنانکه عکس این قضیه نیز صادق است "کل ما حکم به الشرع حکم به العقل" [هرچه را شرع حکم کند حکم عقل نیز می‎باشد.] بدین معنا که حکم شرع گزاف و بی حکمت نیست؛ بنابراین از حکم شرع کشف می‎کنیم که مصلحتی در کار بوده که عقل نیز اگر آن را می‎یافت برطبق آن حکم می‎کرد. و در اصطلاح از این دو قضیه تعبیر می‎شود به "قاعده ملازمه بین عقل و شرع".

مخالفت نظر اشاعره با وجدان و قرآن

و بالاخره اشاعره منکر حسن و قبح عقلی در افعال و این که احکام خدا تابع مصالح و مفاسد واقعی است می‎باشند، بلکه می‎گویند: معیار خوب و زشت و عدل و ظلم، امر خدا و نهی خدا می‎باشد. و ظاهر این گفتار - علاوه بر این که بر خلاف وجدان انسانهاست - مخالف آیات قرآن کریم نیز می‎باشد؛ ما در قرآن کریم می‎یابیم که خداوند به عدل، احسان، قسط و ادای امانت امر فرموده؛ و از فحشا، منکر، اثم، بغی و ظلم نهی نموده است؛ و رتبه موضوع امر ونهی بر خود امر و نهی مقدم است و نمی توان گفت که خود امر و نهی محقق موضوع خود می‎باشند - آن گونه که اشعری می‎گوید: عدل آن است که خدا به آن امر فرموده، و منکر آن است که خدا از آن نهی فرموده است - زیرا این امر مستلزم

ناوبری کتاب