صفحه ۲۳۳

فصل چهارم: عدالت خداوند

منصور: "مادربزرگ من زنی بود بسیار خوش خلق و باعاطفه، علاوه بر بچه ها و نوه های خود به هر بچه ای که برمی خورد به او محبت می‎کرد، حال پدر و مادرش را می‎پرسید و از او دلجویی می‎کرد، با میوه و شیرینی مختصر او را خوشحال می‎کرد، ضمنا در رابطه با مسائل اسلامی نیز از او سؤال می‎کرد و او را به مسائل اسلامی آشنا می‎نمود، اصول دین و فروع دین اسلام را به آنان یاد می‎داد. به یاد دارم او به بچه ها می‎گفت: اصول دین اسلام پنج چیز است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد. جنابعالی از خدا و توحید و نبوت و امامت تا حال سخن گفتید ولی از عدل و معنای آن نامی نبردید، خوشوقت می‎شوم در این زمینه نیز از سخنان شما بهره مند شوم."

ناصر: "از قرار معلوم جنابعالی در خانواده ای مسلمان و متعهد به موازین و آداب اسلامی متولد شده اید، پس ماتریالیست شدن شما لابد

ناوبری کتاب