فصل چهارم: عدالت خداوند
منصور: "مادربزرگ من زنی بود بسیار خوش خلق و باعاطفه، علاوه بر بچه ها و نوه های خود به هر بچه ای که برمی خورد به او محبت میکرد، حال پدر و مادرش را میپرسید و از او دلجویی میکرد، با میوه و شیرینی مختصر او را خوشحال میکرد، ضمنا در رابطه با مسائل اسلامی نیز از او سؤال میکرد و او را به مسائل اسلامی آشنا مینمود، اصول دین و فروع دین اسلام را به آنان یاد میداد. به یاد دارم او به بچه ها میگفت: اصول دین اسلام پنج چیز است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد. جنابعالی از خدا و توحید و نبوت و امامت تا حال سخن گفتید ولی از عدل و معنای آن نامی نبردید، خوشوقت میشوم در این زمینه نیز از سخنان شما بهره مند شوم."
ناصر: "از قرار معلوم جنابعالی در خانواده ای مسلمان و متعهد به موازین و آداب اسلامی متولد شده اید، پس ماتریالیست شدن شما لابد