چهار کوی میتوانید شتر خود را پیدا کنید، ساربان پس از جستجو در دو کوی در کوی دوم شتر را پیدا کرد. شتر را به درختی بست و به راه افتاد، شخص راهنما گفت به کجا میروی ؟! در جواب گفت: شما به من گفتید در این چهار کوی جستجو کن میخواهم آن دو کوی را نیز طی نمایم، شخص راهنما به او گفت: هدف از طی کویها پیداکردن شتر بود، وقتی شتر را یافتی جستجو در دو کوی دیگر معنا ندارد.
پدر من دوستی دارد که با او زیاد رفت وآمد دارد و اهل کتاب خواندن و سخن گفتن است و زیاد هم دم از اسلام و عرفان میزند، یک روز پدر من به او گفت تو که همواره دم از اسلام میزنی چرا نماز نمی خوانی ؟ او با حالت تبختری مخصوص گفت: "من به مقام وصل رسیده ام و به نماز نیاز ندارم، و به فرموده مولانا در دیباچه مجلد پنجم از مثنوی معنوی "شریعت همچون شمعی است برای راهنمایی، و چون در راه آمدی این رفتن طریقت است، و چون به مقصود رسیدی آن حقیقت است، و در این جهت فرموده اند: "لو ظهرت الحقائق بطلت الشرایع" [اگر حقیقت ها ظاهر شدند شریعت ها باطل میگردند.] و در قرآن کریم در آخر سوره "حجر" وارد شده: (واعبد ربک حتی یأتیک الیقین)سوره حجر (15)، آیه 99 [پروردگارت را پرستش کن تا ترا یقین حاصل گردد] پس با حصول یقین دیگر به عبادت نیازی نیست."